بی کار سفره نیست؛ بی سفره، عشق؛ بی عشق سخن نیست؛ و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست، زبان و دل کهنه می شود؛ روح در چهره و نگاه در چشمها میخشکد؛ دستها در بیکاری فرسوده میشوند؛ و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ی ضخیمی از غار رخ پنهان میکند. (جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی)
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بی کار سفره نیست؛ بی سفره، عشق؛ بی عشق سخن نیست؛ و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست، زبان و دل کهنه می شود؛ روح در چهره و نگاه در چشمها میخشکد؛ دستها در بیکاری فرسوده میشوند؛ و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ی ضخیمی از غار رخ پنهان میکند. (جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی)
خیلی هم قشنگه....دست قدیمیا باشه اسم بچه ها رو دوست دارن بگیرن شمس الدین و نجف علی و جمال الدوله....باید عادت کنن به اسمای اصیل ایرونی
دلم هوای خودم را کرده است...این روزها بیشتر از هر زمانی دوست دارم خودم باشم. دیگر نه حرص به دست آوردن دارم و نه هراس از دست دارن.هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد دلم هوای خودم را کرده است.