من ۳۳ سالمه ده سال پیش لیسانس حسابداری گرفتم با معدل خوب
ولی بخاطر مخالفت شوهرم تا الان خانه دار بودم یه بچه ۴سال و نیمه دارم و بعد از مشکلی که تو زندگیم پیش اومد و تا پای طلاق رفتم از وابسته بودنم به شوهر از نظرمالی و احساسی احساس ناتوانی و ضعف وحشتناکی دارم میخوام مستقل شم تو این سالها فقط اعتماد بنفسم خورد شده هیچی اعتماد به نفس ندارم الان شرایط محیا شده برم دفتر حسابرسی کارآموزی و من واقعا ترسیدم حالم افتضاحه
بخاطر مشکلاتت بی اعتماد بنفس شدی و استرس داریمنم مثل شما مجبورم برم سرکار ولی خال روحیم خوب نیست فکر کنم محیط بیرون بهتر میکنه روحیتو
من الان باید با ترسهام روبرو شم اولیش دور بودن از دخترم و گذاشتنش مهدکودک و محیطی که نمیدونم میتونه از پس خودش برمیاد یا نه چون دخترم خیلی مظلومه و حساس
کارآموزی هرروزه و از ۸تا ۳ بعدظهره
دنبالش باش مستقل شو دخترت هم بهتره قوی بار بیاد هیچی نمیشه شاید اولش اذیت بشه ولی یاد میگیره از پس خودش بربیاد
