خود من عجیب ترینش این بود وقتی زنداییم هر بار که از شهر دیگه میومد خونمون ساکشو میذاشت زیر بالشتش شبا میخوابید !
قشنگ حس دزد بودن بهم دست میداد.
از دوستامم میگفت مهمونمون بچه ی ۳ ساله داشت شلوارشو کشید پایین ج یش کرد تو گلدون مامانش با خنده گفت تو خونه یه گلدون مخصوص داره توش دسشویی می کنه ....
شمام بگید...
لایک
اخری🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
وااااای فقط خنده مامانهههه😐😐😐
شمالی ای؟
😂😂😂😂
موهاشو شونه کرد و گلوله کرد و همونجا ولش کرد
برگ ریزون زیاد دارم گفتنی نیست والا
توخونمون با تاب شلوارک میچرخیدن ما اونوقت لباس پوشیده
بهمکن زور میگفتن تو خونمون
عجیب ترین نه ولی بی فکرترین مامانی بود که تا رسید سلام کرد گفت کجا پی پی بچه شو بشوره، مجبور شدم راهنمایی کنم به حمام 🥴
نمی‌دونم من شاید حساسم ولی مهمونی متکا و پتومو برداره حالم بد میشه و تا یه متکا و پتو دیگه بهش ندم اروم نمیگیرم:/
دوستای مامانم خونمون بودن یکیشون حالش بد شد اون یکی سری رف دره یخچالو باز کرد و تخم مرغ برداشت و شکوند گف تخم مرغ چشم زخمه
واقعااا عجیب بود برام 😑
