یکی خیلی رو مخم بود
همیشه رفتارای بقیه رو آنالیز میکرد و داستان میساخت... یعنی هر هفته برای دو سه نفر توهم میزد حتی برای خودشم همین بود یه پسر بهش سلام میکرد میگفت این رو من کراشه😑
و برای خودمم اتفاق افتاد یسری من میخواستم برم سرکلاس ولی میدونستم بریم تو حراست میخواد گیر بده چون قبلترش از دستش در رفته بودیم🤦🏻♀️
بعد دوستامون وایسادن ما بیایم دورمون باشن همه باهم بریم که یکی از همکلاسیام ک پسر بود رو پلها گفت موهات بده تو منظورش سر این بود که چون من اون تایم موهام رنگ فانتزی بود، بیشتر ب چشم میخورد
این دختره خاله زنک دیده بود شب ب دوست مشترکمون گفته بود امیر با اون دوستت الی رلن ن؟😐عاقااااا:///