خیلی وقته شبا نمیخوابم
خیلی وقته تنهام بجز دستای کوچیک خواهر زادم هیچ دستی گونه هامو نوازش نکردن
خیلی بار خنده دار میشد همه چیز ولی نخندیدم ،خندم نیومد
خیلی وقتا گرفتنم بغل برای سوگم گریه کردن گریه و اشک معنی نداشت دوست داشتم فضآ تغییر کنه
یک سال و یک ماه و یازده روز دیدن مامانم نرفتم چه دیدنی ؟
هیچ میلی به غذا ندارم دوسه روزی یه تکه نون و پنیر و مچاله شدن تو رخت خواب
حتی هیچ میلی به مرور خاطرات قشنگم ندارم
هیچ دردی دیگه دردم نمیده هیچ شوقی دیگه وجود نداره .
هیچکس دوستم نداره هیچکس یادم نمیکنه مگه کاری ازم بخواد هیچکس دلش برام تنگ نمیشه .
یه عده من رو کشتن نیمه جون رهام کردن .
تیر خلاص و خودم به خودم شلیک کردم یه زندگی نباتی دارم
جواب ازمایشم امد خودکشی موفق با ۸۰ درصد احتمال قتل عمدی و غیر عمدی کسایکه فکر میکردم دوستم دارن