کل دیروز دلم براش تنگ شده بود و بهش فکر کردم
به حدی ک ب شوهرم گفتم زنگ بزن حالشو بپرس بلکه بگه گوشیو بده با خانمتم حرف بزنم
وقتی میگم دلتنگ یعنی با ذره ذره وجود دلتنگ بودم
مشکل خاصیم نداریم باهم فقط هر دو تو ابراز اخساسات خجالتی ایم
خلاصه امروز گفت بیایید خونمون رفتیم ولی خیلی سرد برخورو کرد سرد نه ولی از هنیشه عادی تر حتی روبوسیم نکردیم
ولی با همه اینا بازم دوسش داشتم و دارم
دیشب ک من داشتم از دلتنگی خفه میشدم ایشون مهمون داشته و به این نتیجه رسیدم دل ب دل راه داره ی دروغ محضه
ولی دیروز ک همش تو فکرش بودم دیدم یه کتاب صوتی برام فرستاد با اینکه خیلییییییی دیر ب دیر به هم پیام میدیم
نمیددنم دل ب دل راه داره یا نه ولی من ک خیلی دوسش دارم