2737
2734

سلام من یه خواهر ۴ سال کوچکتر از خودم دارم ک ۲۳ سالشه و طلاق گرفته ۷ ساله ک از ازدواجش میگذره و چندماهه ک طلاق گرفته عین این ۷ سال رو پدر و مادرمو اذیت کرده و به شدت داره ازارشون میده 


خیلی ناراحتم همش میریزم تو خودم 


منم متاهلم و باردارم فشار زندگی خودم یه طرف 


مسائل خواهرم و پدر و مادرم یه طرف 


خیلی مادرم و پدرم غصه میخورن 


جیگرم براشون کبابه از دستم کاری برنمیاد 


چجوری آرامشان کنم چجوری دلداریشون بدم 


اصلا نمیتونن بیخیال باشن 


خواهرم خیلی بد خیلی بد 


کمکم کنید 


بیایید بگم چیکار میکنه چجوری اذیت میکنه ...

بگو

شاید به نظر برسه پادشاه،پادشاهی کند ،اما دراصل این ملکه است که هیئت مدیره رو اداره میکنه 😎          من میتوانم غرش سکوت یک زن را بشنوم (توماس سانکارا )      فمینسم مربوط به قوی تر کردن زنان نمیباشد زنان از قبل قدرتمند بوده اند این درباره تغییر برداشت جهانی درباره قدرت میباشد
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
2740

با خواهرت دوست باش بزار درددل کنه مطمعن باش عصبیه خودش الان ناراحته شما هم بیشتر سربه سرش نذارین

 به عمق و آخر هرچیزی فکر میکنم و همیشه واقعیت رو میگم میدونم همیشه گفتن واقعیت تلخه و کسی دوس نداره بشنوه......ببخشید اگه تلخم🙁🙁🙁                                وقتی با حرفام به کسی کمک میکنم حس آرااااامش عمیقی بهم میرسه 

پیش مادر و پدرته یا مستقله

آرام باش عزیزم.هیچ چیز ارزش این همه دلهره را ندارد..ما رفته ایم و الان سال ۱۴۹۷ است..🚶به تاپیک دعام سر بزنین امام جواد خیلییی حاجت میده.و توسل ب شهید علی جهانیاری و ابراهیم هادی عزیز🌸واسه حل شدن یه مشکل بزرگ تو زندگیم و سلامتی بهترین ادمای زندگیم یه صلوات مهمونم میکنین ممنونم.🌹

من بچه بزرگ خانوادم 

از وقتی یادم میاد سخت گیری های خونه برای من بود 

کارای خونه به دوش من بود ، من یه خواهر  و دوتا برادر دارم و ۴ تا فرزندیم 

خواهرم بچه دومه همیشه هرچی خواسته تو زندگیش داشته 

از هیچی کم نذاشتن براش بخدا حسادت نمیکنم ولی چرا باید الان ک جدا شده بازم اینجوری پدر و مادرم رو اذیت کنه 

شبا دیر وقت میره صبحها میاد خونه ، لباسای ناجور میپوشه ، با آدمای ناجور میگرده ، ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ یه تصادف وحشتناک کرد با همین دوستای ناباب اش 

رفت کما و مامان و بابام دق کردن بخدا منم حامله بودم و تو فشار اینکه هم خانوادم اذیت میشدن و جلو چشمم غصه میخوردن هم خودم خیلی اذیت شدم .

ببینید این دختر از وقتی ازدواج کرد تو روی پدر و مادرم اومد جوری ک شوهرش اصلا از بابام حساب نبرد ، چه بلاهایی ک سر آبجیم نیاورد ، ولی آبجیم چون خیلی پدر و مادرم رو کوچیک میکرد روی گفتن به پدر ومادرم رو نداشت ک این شوهرم اذیتم میکنه ۵ سال زندگی کردن ، ولی نشد خواهرم همه ی مشکلات زندگی و طلاقش خودش باعث شد، خیلی کارا کرد ک شوهرش گذاشتش کنار ،

من خیلی تلاش کردم درستش کنم ، از هر دری بگید وارد شدم از در دوستی و محبت تا چیزای دیگه 

ولی این دختر اصلا انگار جادو شده حرف حرف خودش بود

طلاقش ۲ سال طول کشید و بماند و بابام چقدر رفت و امد راه دادگاه رو تا بالاخره با بخشیدن مهریه و نفقه و کوفت و زهرمار تونستیم اسفند ۱۴۰۱ طلاقش بگیریم ، هنوز یه هفته نشده بود ک رفت با دوستای بدش ک همشون اهل همه کاری هستن دور دور ک یهو تصادف کرد و بعدم رفت کما 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز