2752
2734

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

پس خودشیرینیش تو هر زمینه ای هست.پیش شما از اونا بد میگه که برا شما هم خودشیرینی کرده باشه.حواست جمع باشه پیشش کاری نکنی یا چیزی نگی که برای شیرین کاری هاش استفاده کنه.بزار تو حال خودش باشه ببین به کجا میرسه
نه بابا ول کن، اینهمه خدمت رسانی به خانواده شوهر که چی بشه، اون حتما یه هدفی داره که اینکار رو انجام میده تو بخوای اینکارا رو انجام بدی چون میخوای خودشیرینی اون کم بشه خسته میشی زود زده میشی
  خدایا دستمو بگیر
جاری منم خود شیرینه کیک میپزه خوراکی های دیگه که هچی بشه تو این ده سال هزار بار کیک و دسر دادم مادرشوهرم حتی نگاشون نکرد حتی نمیگفت دست درد نکنه کیک رو میبردم برش نمیداشت خودم میزاشتمش تو فر که خشک نشه میگفت بزارش جلو باد کولر کیک باید جلو باد کولر باشه گفتم خشک میشه خلاصه کوفتم دیگه نمیدم
خانم استارتر اون برای اینکه به این موقعیت برسه خیلی اذیت میشه خیلی تلاش می کنه وقت میزاره از خونه و زندگی و پول خودش میزنه به اونها میرسه این کارها تو ذات دخترهای امروزی نیست دیر یا زود خسته میشه شما خودت رو قاطی نکن فقط احترام بذار و بی احترامی نکن همه چی حله قول میدم .
بزار کلفتیشونو کنه بیکاری ول کن بابا تو خانمی کن
دردت به جانم از خدا خواسته بودم که بیای و حال و هوای خونمونو 3 نفره کنی از خدای بالاسرم و خودت ممنونم که صدامو شنیدین.خدایا شکرت
اره بابا بزار کلفتی کنه خیال میکنی تاج پادشاهی سرش میزارن من ده سال پختم دادم بهشون مادرشوهره میرفت سفر من دوماه میپختم برا شوهرش بچهاش اخرش چنان از خجالتم درمیومد که نگو متنفرم ازش
یکبار پرده هاشو زدم تشکر که عیچ سری بعد زنگ زد پاشو بیا کارت دارم رفتم هنوز نگفتم سلام خدا شاهده تو چارچوب در بودم گفت برو بالا پرده هامو بزن اونقدر بدم اومد گفتم ببخشید پری هستم نمیتونم درحالیکه پسر ش شوهرش جلو تی وی لم داده بودن میشه وظیفه
مادر شوهرمن دیگه بهش سرویس نمیدم البته دلیلش مریضی و کمردردم هست ها از همین حالا انواع مریضی رو گرفتم وقتی مهمونم میدم از یه روز قبل شروع می کردم خواب نداشتم صبح زود بیدار میشدم چند جور دسر و غذا و کلللللللی تزئینات که همه میگفتن ازشون عکس بگیر خودمم عاشق این کارهام .یه روز بعد از مهمونی افتادم متوجه شدم من اصلاً ناهار نخورده بودم اصلاً از صبح نشسته بودم تا موقع شام که اونم موقع شام پر استرس و تعارف و ... اینطوری بودم حالا خیلی مشخصه که کمترمهمونی میدم چند بار هم از خودشون یاد گرفتم بردمشون بیرون .اگر بدونید چجوری حرصم رو درمیاره چه ها میگه که اذیتم کنه .این اسمش مادر شوهر نه مامان من
جشن خواهر شوهرم بود جاری بزرگم مثل کوزت کار میکرد جلوشون .هرچند شانس داره ازش حسابی تشکر میکنند .منم کمک کردم ..اما تمام تقدیر تشکر برای اون بود .جاریم همیشه همه جا ازشون بدم میگه .شانس داره اونها دوستش دارن
خداوندا چنین کن‌سرانجام‌کار 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687