نمیدونم این حساسیته یا حقیقت،
کمک کنین،ما طبقه بالا صاحبوخونمون هستیم تواین شهر غریب هستیم و برای کاراومدیم،اینجا همه سنتی و چادری هستن ولی من نه...یه بارکه تازه اومده بودیم چون آب اینجا قابل خوردن نیست و شوهرم نبود،یه دبه برداشتم رفتم پایین فک کردم خانومش هست،ولی خودش اومد و گف زنش نیس دیگه منم نگفتم آب میخوام،و رفتم بالا بعد به شوهرم زنگ زد فک کنم خانومت آب میخواست خجالت کشید بگو بیاد دبه رو پر کنم،شوهرمم زنگم زد و رفتم پایین،دبه رو ازم گرف و در خونه رو باز گذاشت،یکم پرشد ازش گرفتم،بعد عزارتا تعارف زد کع بیا تو🙄اخه مرد حسابی مارو گرفتی یا واقعا نمیفهمیی؟؟؟
الانم در خونه رو زدن،گفتم کیه کسی جواب نداد،معمولا وقتی زنگ میزنن و چندباربله میگم و جواب نیسا بچشونع نذری چیزی اورده منم پریودم بی حوصله،دز و یکم بازکردم دیدم عععع مرده😐تنددر و بستم رفتم شال سرم کردم و درو بازکردم گف سلام نذریع گفتم قبول باشه ،گف مهندس خونه نیست گفتم نه،درو بستم
حساس شدم؟تو چشاش حیایی رو که باید حس نمیکنم نمیدونم چرااااا