دوستان این جریان مال خواهرمه
خواهرم خونه ش دیوار به دیوار خونه مادرشوهرشه، یه در کوچیک ورودی خروجی هم بینشون داره، همه برادرشوهراش جدا شدن مادر شوهرشم تو خونه تنهاست، حالا شوهرخواهرم خواهرمو با سه تا بچه ش برده تو یه اتاق با مادر شوهرش زندگی میکنن، خونه خودشم رهن داده به یکی، جدیدا خواهرم بهونه کرده که میخوام برگردم خونه و من اینجا راحت نیستم و جای من و بچه هام تنگه منم کامل حقو بهش میدم، مادر شوهرش برای اینکه اینا پیشش بمونن و شام و ناهار جلوش بزارن و دست به سیا سفید نزنه میخواد اینارو نگه داره پیش خودش ، با این بهونه رفته زیر سر شوهر خوارمو بلند کرده که بیا خواهرتو و شوهرشو بگو بیان بشینن تو خونه ت ، چون خواهرشوهره هم مستاجره و دوتا دخترم داره که خیلی فوضول و بیتربیتن، سرکارم میره اینارم پیش مادرشوهره میزاره، اینا بیان میدونم زندگی خواهرم جهنم میشه دلم براش میسوزه، حالا فک کن اینور مادر شوهر اونورم خواهرشوهر،
واقعا موندم چطوری بهش کمک کنم،
اگه راه حلی دارین بگین بهش بدم...
خواهرم خیلی مظلومه بخدا ۱۵ ساله عروس ایناس، تر و خشکشون کرده ، جاریای کوچیکتر از خودش هرکدوم خونه زندگی خودشونو دارن حالا این اینجوری،
من بهش پیشنهاد دادم بره مستقیم به خواهر شوهره و شوهرش بگه من راضی نیستم بیاین تو خونم بشینین من میخوام برگردم توش، از خواسته شم کوتاه نیاد...