زن عموم تقریبا ۲۰سال از من بزرگتره ولیما قبل ازدواجم خیلی رابطمون خوب بود باهم رفت و امد داشتیم منم عمومو خیلی دوس داشتم باهم راحت بودیم عین دو تا دوست بعد ازدواجم نمیدونم چی شد میومد خونه من هر چی داشتم میرفت عین من میخرید ینی کپی تمام وسایلامو خرید بعد چند ماهی ک از ازدواجمون گذشت شوهرم برام ماشین گرفت و زن عموم سر یه بهونه الکی با من واسه همیشه قهر کرد
چون توان خرید ماشینو نداشت قهر رو صلاح دونست
بعد دیگه امسال باباش فوت کرد من باباش مریض بود زنگ زدم احوال پرسیدم و بعد فوتشم زنگ زدم تسلیت گفتم و چون بچه کوچیک داشتم و راه دورم بود نتونستم برم ولی وقتی خودش اومد خونش رفتم خونش و به خودش تسلیت گفتم حضوری
و واسه هفته بعد دعوتشون کردم تا روحیش عوض شه ولی نیومد دعوتمو رد کرد و همه جا نشست گفت چون شوهرم بهش تسلیت نگفته نیومده خونم در صورتی ک شوهرم ماموریت بود و من ازش عذر خواهی کردم بابتش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
