دلم براهمسرم خیلی سوخت .چون عموش وزنعموشم از شهر دیگه اومدن .پیش اونا براش بد شدهمسرم برادر بزرگترشونه مثلا .ولی نه ساله بخاطر حرفای خاله زنکی باهامون قهره فقط سلام علیک خشک وخالی باهامون داره .یه بار دعوت میکنه یه بار نه .هرچند دعوتمون هم بکنه بریم زیاد تحویلمون نمیگیره .کاش چیزی بعنوان کینه تودنیا وجود نداشت .خواهر شوهرم خدای کینه س .نمیدونم چطور دلش میاد همه خواهر برادراشو دورش جمع کنه ولی همسر منو دعوت نکنه ؟ چطوری بهشون خوش میگذره؟
همسرم میگفت کاش ما یه شهر دور بودیم وسالی یه بار میومدیم ومیرفتیم😔