اولین بار آذر ماه ۹۶ بود پسرم ۴ ماهش بود شیرش دادم خوابید. خودم کنارش دراز کشیدم. چند دقیقه بعد خودم رو دوتا دیدم دوزاریم افتاد چی شده. دیدم که شوهرم از حموم اومد و رفت به سمت بالکن تا حوله و لباس زیرشو آویزون کنه. شروع کردم با تموم قدرت صداش زدن یهو صوتی رو شنیدم که صوت نبود القای معنا بود بهم فهموند که اون که صدای تورو نمیشنوه اگرم بشنوه کاری نمیتونه بکنه. شوهرم از خونه رفت بیرون بدون اینکه متوجه من بشه صوت گفت بریم. گفتم نمیتونم بیام بچمو ببین چه قدر کوچیک و ناتوانی. حتی نمیتونه راه بره یا حرف بزنه یهو پسرم رو دیدم تو سن دوسالگی که داره تو پذیرایی میدوه و بازی میکنه. گفت ببین رب ماییم ما مسئول بزرگ شدن این بچه ایم تو هیچ نقشی تو بزرگ شدن این بچه نداریم. دوباره التماسش کردم احاطه خاصی روم داشت با حالت اینکه بدش اومده باشه از مخالفت من دوبار گفت پشیمون میشی و روحم رو بهم برگردوند. از پام شروع کرد با بالا اومدن تو شکمم کمی موند و بعد به کندی بالا اومد و کم کم تو دستام جاگیر شد و تونستم حرکت کنم
برای شادی روح پدر و مادربزرگم صلوات بفرست اگه دوس داری دوست عزیز
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!! من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
بار دوم اردیبهشت ۱۴۰۰ بود. شب بدی داشتم و تا صبح از بابت مساله ای که ناراحت بودم گریه کردمو به خدا گفتم خدایا تو راست گفتی تو مامورت رو به موقع فرستادی. من پشیمون شدم هر وقت خواستی آماده ام. فردا عصرش داشتم تلویزیون میدم. یهو باز دوتا شدم.روحم کنار آشپزخانه ایستاد و به جسممکه رو مبل نشسته بود نگاه کرد. سرمبه سمت شونه هام خم شد و دهانم باز موند و انگشتای دستم تا شد و تو همون حالت خشک شد. روحم گفت همییین؟؟زندگی یعنی همیین؟ برم؟این رو که گفتم یه نیروییکه اصلا نمیدونم چی بود روحم رو به شدت روی زمین میکشید تا به سمت جسمم برگرده دلم نمیخواست برگردم به خاطر همین مقاومت میکردم جلوی تلویزیون تو حالت ناراحتی نشستم و سرم رو بین زانوهام بردم که نمیخوام برگردم یهو نمیدونم چی شد که روحم به سرعت به سمت جسمم برگشت ولی تا چند ساعت قادر نبودم حرف بزنم یا دستامو که خشک شده بود تکون بدم.
برای شادی روح پدر و مادربزرگم صلوات بفرست اگه دوس داری دوست عزیز
مطمئنی؟ مامانش داره میمیره براش.. ولی توخوابش نمیاد..
ارع مطمئنم،حتی خود پیامبر با مردگان جنگ بدر صحبت کرد،اگه مرده ها صدامو نمیشنیدن پس پیامبر چرا باید باهاشون صحبت میکرد؟واینکه مرده ها دست خودشون نیس،باید بهشون اجازه داده بشه نمیتونن بدون اجازه وارد خواب کسی بشن
حالا که تا اینجا اومدی واسه سلامتی و ظهور امام زمان یه صلوات بفرست🤍♥️