2733
2739

اولین بار آذر ماه ۹۶ بود پسرم ۴ ماهش بود شیرش دادم خوابید. خودم کنارش دراز کشیدم. چند دقیقه بعد خودم رو دوتا دیدم دوزاریم افتاد چی شده. دیدم که شوهرم از حموم اومد و رفت به سمت بالکن تا حوله و لباس زیرشو آویزون کنه. شروع کردم با تموم قدرت صداش زدن یهو صوتی رو شنیدم که صوت نبود القای معنا بود بهم فهموند که اون که صدای تورو نمیشنوه اگرم بشنوه کاری نمیتونه بکنه. شوهرم از خونه رفت بیرون بدون اینکه متوجه من بشه صوت گفت بریم. گفتم نمیتونم بیام بچمو ببین چه قدر کوچیک و ناتوانی. حتی نمیتونه راه بره یا حرف بزنه یهو پسرم رو دیدم تو سن دوسالگی که داره تو پذیرایی میدوه و بازی میکنه. گفت ببین رب ماییم ما مسئول بزرگ شدن این بچه ایم تو هیچ نقشی تو بزرگ شدن این بچه نداریم. دوباره التماسش کردم احاطه خاصی روم داشت با حالت اینکه بدش اومده باشه از مخالفت من دوبار گفت پشیمون میشی و روحم رو بهم برگردوند. از پام شروع کرد با بالا اومدن تو شکمم کمی موند و بعد به کندی بالا اومد و کم کم تو دستام جاگیر شد و تونستم حرکت کنم


برای شادی روح پدر و مادربزرگم صلوات بفرست اگه دوس داری دوست عزیز


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740
میگن طرف جون کنده یعنی اینجوری نیست؟هیچ حس دردناکی نداشتی؟

من تجربه نکردم اینو. بدون هیچ درد و حس خاصی روحم جدا شد. شاید دیگران جور دیگه تجربه کنن

برای شادی روح پدر و مادربزرگم صلوات بفرست اگه دوس داری دوست عزیز
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز