2737
2739
عنوان

دیروز تو جلسه یک خانم دکتر ۷۰‌ساله می‌گفت ؛

| مشاهده متن کامل بحث + 2541 بازدید | 141 پست
آره بگو  ولی کار من با دکتر ها  بیماری نبود یه نوع رابطه ی کاری غیر بحث سلامت  بود

چشم خانمی میگفتوشوهرم دائم به من خیانت میکرد یهشب کهواز من پیامهای گوشیش متوجه یک نفر جدید شدم پسرم و بردم مدرسه تمام چشمم قرمز بود تو حیاط رئیس مدرسه بچم منو دید کفت جیه کفتم چیبگم گفت بروتودقترتا بیام صحبت کنیم اند و گفتم شوهر م خیانت میکنه . گفت من لز دفتر مشاور خانواده و کودکدوستم تقاضای یک مشاور کردم یه خانوم و از دفترخودش معرف  کردن صبحها ساعت ۹ تا ۱۲ یک ردط در میان میاد اینجا یکساعت دیکه پیداش میشه خلاصه این خانم امد و من و معرفی کرد و این خانم شماره رو از من گرفت و گفت باشه من باهاش صحبت میکنم‌ و ما آمدیم یه دوراهی گذشت من دیدم خبری نشد زنگ زدم بهش گفت باید فرصت بدی و لین کار ریشه آیه من دارم خوب جلو میرم سه ناا چهار ماه دیگه سر شش‌ماه گفتم چیکار کردی با یک ناراحتی کفت دیگه از من ولری بر نمیاد خیلی لز حرفش ناراحت شدم شب شوهرم آمد و مجددا رفتم تو گوشیش دیدم باه حسابی باهم رفیق شدن و سوئیتم گرفتن و چه ها که نکردن  عکسها یزشبانه و جی بگو به زنت چه ها کن شک نکنه و همه شات گرفتم یه زصبحونه توپ برلی شوهرم درست کردم و پسرم و بردم مدرسه زود تررفتم خلاصه رئیس مدرسه رو دیدم گفتم خانم بدبختدشدم این زنه خودش با شوهر من دوست شده خانم رئیس حالش دگر گون شد وایساد مشاوره اند گفت تووخجالت نمیکشی عوضی چهوباتیی بود به سر این بدبخت آوردی برو گمشو بیرون . از ۱۰ دقیقه بعد شوهرم رنگ زد چه غلطی داری میکنی گذاشتم رو اسپیکر  خانم رئیس گوشی رو گرفت گفت غلط پدرت میکنه بلایی سر ت میارم که صد پیشتتو یاد کنی . به من گفت بمون نرو خونه بجه تو ببر بعد کلاسش خونه کسی بزار میگفت ساعت دو رفتیم با خانم رئیس مدرسه دفتیم بچه رو گذاشتیم خونه مادرم رفتیم خونش نهار خوردیم نزدیک ساعت ۴ونیم رفتیم اون مرکز مشاوره که این خانم کار می‌کرد دوست خانم رئیس بود گفتم فلانی این دسته گل و به آب داده سریع زنگ زد به شوهر این خانم مشاور که همکارش بود گفت سریع خ دتو برسون ساعت ۵ شد همه همکارها اومدن این خانم هم آمد و تا نا سه تارو دید آمد از در فرار کنه گفت بگیرش من م از پشت گرفتمش بردیمش اتاق رئیس حالا همه همکارهاش نمیدونن جبه یک ربع بعد شوهرش اند تو اتاق رئیس مرکز وقتی داستان و فهمید چنان کمکی بهش زد  رئیس مرکز اجازه مداد بریم سوار کنیم . بعدا تعریف کرد شوهره با بچهوهاش بردن زنه رو انداختن جلو ی خونه باباش دودمانش به باد رفته چرا اینکارو میکنن چون یک در هزار هم به اینجاها نمیکشهد پی گیری ما نداریم مشاوره مرد دختره مراجعه کرده برای مشاوره خانواده خودش بهش گفته اینها ناشی از شوهر کردنه وادارش کرده مهریه شو گرفته جدا شده با دخترهدوپول دختره بردمش اروپا جزایر قناری و مابقی پولو ازش گرفته بعدش گفته اصلا تو پولس به من ندادی من تو سایتهای مشاوره خواندم فقط به فقط عون اطلاع از حقوق اجتماعی مون این بلاها سرنون میومد دوساعت این آقای مشاور پول میشد . از نمایندگی ها ازگمپانیهای بزرگ دنیا 

چشم خانمی میگفتوشوهرم دائم به من خیانت میکرد یهشب کهواز من پیامهای گوشیش متوجه یک نفر جدید شدم پسرم ...

دخور من با دوستش رفتن دو تا بسته مداد استد لر خریدن تو بسته مداد دوست دختر من یک کارت بود که شما برنده یک دستگاه تلویزیون ال سی دی ۳۲ اینچ سامسونگ شدین هیچی جدا شدن دختر من اومد خونه به من گفت چیکار کنه بابا گفتم سرچ کنه تو گوگل نمایندگی ایران ادرس و تلفنش نیاد بزار خودم این کارو میکنم پیدا کروم فتم اینه بگو تماس بگیره داده بعد ۱۰ دقیقه دوستش رنگ زده پری گفتم بهم گفتن تلویزیون تمام شده الان یک ام پی تری موجوده فردا با اون کارت تشریف بیارین به این آدرس ب و بگیرین.  پری میای بریم بگیریم دخترم گفت وایسا بابا میگه زنگ زده گفتن تلویزیون تمام شده ام پی تری مونده فردا بیاین بگیرین گفتم چی . قطع کن به دخترم گفتم اسم وفامیل  دوستو یده  گرفتم زنگ زدم گفتم وصل کن به مدیرت منشی گفت کدام بخش گفتم تفاوتیدنمیکنهواونیدکه الان سرش خلوته وصل کرد یهداقایی گفتم من پدر فلانیم‌برنده شده‌ تی وی گفتین ام پیرترین میدین ازروی ساعت ۱۰ دقیقه وقت دارین تولیف تلویزیون و روشن کنین چون دارم ناممو آماده میکنم برای استدتلر آلمان نامم اگر سه دقیقه طول بکشه میفرستم براشون گفت آقا سوتفاهم شد صبح کارت و با کارت شناسایی رو بیارن تلویزیون آماده است چون این جوایز تشویقی رو خود کمپانی اصلی منبع مالیشو تامین میکنه اگز کمپانی آلمانی هم جوابمو نمیدادبا اون کارت برنده شده به فایبر کستل تمام رقبای خارجی ارسال میکردم نامشونو میاوروم‌پایین صبح دخترم رفته اونموقع آژانس بود تلویزیون و تو ماشین گذاشتن با صرف قهوه پذیرایی کردن خانم شبنم یک کمپانی حق منو نخورده من بیش‌از اینها آیتم دارم با یک تلفن داستان و جمع کردم مشکل زن زندکی آزادی بازی بیش نیست مشکل پا سیاسی نیست نا حقوق اجتماعی و مادرمون مشکلمون ه برای این کهدحقمونو آزمون بگیرن سیاسی بار آوردنمون با سپاس 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

چشم خانمی میگفتوشوهرم دائم به من خیانت میکرد یهشب کهواز من پیامهای گوشیش متوجه یک نفر جدید شدم پسرم ...

👏👏👏👏👏👌👌👌👌👌

به به

من دکتر ها رو با چشم خودم دیده بودم

از این مشاور ها چیزی نمی دونستم 

به به

یعنی این یعنی اوج تجربه.



دخور من با دوستش رفتن دو تا بسته مداد استد لر خریدن تو بسته مداد دوست دختر من یک کارت بود که شما برن ...

ببخشید از حرفهای زیادی اگر شما هم موردی رو برخورد کردی با این قشر دلتون خواست می‌شنوم 

2728
👏👏👏👏👏👌👌👌👌👌 به به من دکتر ها رو با چشم خودم دیده بودم از این مشاور ها چیزی نمی دونستم&nb ...

فرقی نمیکنه مشاوران یا روانشناسان همه تویک ردیف هستن هر جا که جهل و نادانی باشه سو استفاده میشه تاریخ ۶اسفند یهدخانمی تو یک گروهی بودیم بنام روانشناسی خیانت یه خانمی به من گفت شوهرم خیانت میکنه گفتم من گرفتارم اگه میتونی اون چه که بهت میگم انجام بدی من هستم والا نمیتونم بشینم درد دل کوش کنم ۹ اسفند لباسهدی شوهر رو ریخت تو یک ساک فریتاد دم اداره اش با اسنپ خانم بلایی به‌سر مرد آورده بعد چند سال ۲۵ سال مر د هاج وواج مونده که تو کجا اینجا کجا ۱۸وایفند شب تو ماشین خوابیده پیام میداد گریه میکرد بزار من بیام‌تو ۲۷ اسفند درو وا کرده گفته روزی که اداره جات باز  شد گوشتو گم میکنی میری تا دادگاه بینمون تعیین کنه کارمون و .بخدا من‌عقایدم و  اونچه که از این‌دوستان نیخواموبهدفکر وکیل نمیرسه اگر ار حقوق بگم‌که اینها چقدر بیسوادن اگر از جامعه پزشکی بگم باورتون نمیشه آدمیزاد میتونه بالا یصد سال عمر مفید داشته باشه.  یعنی سالم.  تمام سبک زندگی ما برای اینه که مانهایم ۷۰ سال عمر کنیم و داروهای این صهیونیست هارو بخوریم سرتونو شرمنده به درد آوردم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز