یه خجالتیه پرحرف:] تربچه ی شیطون/شایدم یه رویاپردازهه وسواسی که دندوناش خوناشامیه. تو دنیای زر وقتی خدا از پروانه کوچولو پرسید میخوای بری به بدن متی و پروانه به آینده قشنگش نگاه کرد و گفت حتما حتما من همین کالبد رو میخوام ؛استرپتوکوکوس نومونیای بامزه/حرفایی که میزنم از رویا هام میاد از دنیای پروانه ای قلبم اونجا که پروانه نارنجی متی خنده هاش بوی بهشت میده/وقتی غمگینم لبخند بزن و از کنارم رد شو/ آرزوی شما در حال دانلود است لطفا صبر کنید ! ن ن ن عزیز من پاشو بجنگ زخمی شو زار بزن دستتو بزار رو زانو هاتو و با همون زخمات بازم بجنگ و ب آرزو هات برس :)این جوری شیرین تره.مگه ن!/اگه حرفام برات مسخره بود قضاوتم نکن شاید قضاوتت ریشه ی رویاهامو بخشکونه اون جاست که پروانه کوچولو مثل اون آدم آهنی دلبسته ی بی کلام میشه ...
زنی را میشناسم من،که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن،درون اشپزخانه،سرود عشق میخواند…نگاهش ساده و تنهاست،صدایش خسته و محزون،امیدش در ته فرداست………زنی هم زیر لب گوید گریزانم از این خانه،ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟……زنی با تار تنهایی لباس تور میبافد،زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند………زنی را میشناسم من که میمیرد ز یک تحقیر ،ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر……زنی با فقر می سازد،زنی با اشک میخوابد،زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند…زنی واریس پایش را زنی درد نهانش را، ز مردم میکند مخفی ،که یکباره نگویندش چه بدبختی،چه بدبختی……زنی را میشناسم من که شعرش بوی غم دارد،ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد… تقدیم به بانوان سرزمینم که هرکدام در پس لبخندشان،غمی پنهان دارند…به امید روزی که تمام زنان و دختران این مرز و بوم شاد و آزاد باشند😔
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
اژدهای کوچک پرسید:اگه بعضیها از من یا کارهام خوششون نیاد چی؟پاندای بزرگ گفت:«تو باید راه خودت رو بری.بهتره اونها رو از دست بدی تا خودت رو.» اقای قاضی:یه جا هست به اسم وقتی دیگه هیچی شادت نمیکنه؛ الان دقیقا همونجام.
منم عینکیم چند مدل فریم عوض کردم هیچکدومم بهم نمیومد سنمو میبرد بالا
فقط 7 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
اژدهای کوچک پرسید:اگه بعضیها از من یا کارهام خوششون نیاد چی؟پاندای بزرگ گفت:«تو باید راه خودت رو بری.بهتره اونها رو از دست بدی تا خودت رو.» اقای قاضی:یه جا هست به اسم وقتی دیگه هیچی شادت نمیکنه؛ الان دقیقا همونجام.