2752
2734
سلام دوستای گلم,من ۱۴تیر۹۳زایمان کردم,جاریمم دیروز زایمان کرده ....خب خاطره من:سه شنبه۱۰تیر واسه اخربن چکاب رفتم دکتر که بهم گفت اگه میخوای سه شنبه هفته بعد بیا یا شنبه ,منم که انقد ذوق داشتم,گفتم هرچی زودتر بهتر,خلاصه با کلی خوشحالی با همسری رفتم خونه و وسایلی که لازم داشتمو خریدم,یخچال و پر کردم,لباس خریدم,ارایشگاه رفتم و ساکمو اماده کردم,چون تو ماه رمضون بود من شبا تا صبح خوابم نمیبرد عوضش ساعت ۵صبح میخوابیدم تا دو ظهر..خخخخشب قبل زایمان هم تولد خودم بود,با همسری رفتیم بیرون شام خوردیم و کیک خریدیم اومدیم خونه مادرشوهرم,من یه تیکه کیک خوردم و از ساعت یازده دیگه چیزی نخوردم صبح هم به گفته دکترم سه لیوان شربت شیرین خوردم و رفتم ,دکترم گفته بود ساعت یازهصبح بیمارستان باشم,شب قبلش عکس بارداریمو انداختم و صبح ساعت ۹همسرمو بیدارکردم,با مادرشوهرم و مامانم رفتیم کلیییی گشتیم یه دسته گل خوشمل خریدیم و یربع به یازده رفتم بیمارستان,از قیافم معلوم بود که خیلی خوشحالم,چون همه هم تختی هام میگفتن چرا تو انقد ریلکس و خوشحالی,خلاصه بعد از سوند و انژیوکت رفتم اتاق عمل,ساعت دو و نیم,دکتر بیهوشیم اومد و امپول و زد که سر بشم اما نمیشدم,۴بار امپول زد تو کمرم و بالاخره سر شدم,وقتی خوابیدم رو تخت احساس کردم یه چیز سرد ریختن رو شکمم که پرسیدم گفتن بتادینه,حدودا پنج دیقه بعدش دخمل نازمو دیدم که اررروم داشت منو نگاه میکرد,وقتی چسبوندن به صورتم گریم گرفت,ساعتو پریدم و بعد از بخیه رفتم ریکاوری,اهان اینم بگم که مامانم و مادرشوهرم و همسری خیلی نگران بون وبغض داشتن قبل ازاینکه برم اتاق عمل اما من فوق العاده خوشحال بودم,الانم مادرشوهرم میگه اکرم خیلی خوشحال بود داشت میرفت اتاق عمل,خلاصه توریکاوری شکممو فشار دادن دیدن خونریزیم زیاده زنگ زدن دکترم که گفت یه امپول مترژن بزنین تو بازوش,که زدن و خونریزیم کمتر شد,بعد که از ریکاوری اومدم بیرون,دیدم همسری منتظرمه,رفتیم تو اسانسور و بعدم تو بخش که بابامینا و داداشمینام اومده بودن و کلی خوشحال بودن,اخه اولین نوشون بود,دخمل منم مثل سفید برفی بود,الهی قربونش برم,الانم پیشم خوابیده,خدایا هزارمرتبه شکرت, تا الانم هرموقع میشنوم کسی داره میره برا زایمان میگم خوشبحالش,اخه من عااااشق روز زایمانمم,و همیشه تو ذهنم مرورش میکنم
حلمای نازم درتاریخ93/4/14,ساعت 50/14دقیقه با وزن 2970اومد بغلم،خدااااااااایا شکرت
شاید هیچکس به اندازه عاشق روز زایمانش نباشه بخاطر همینم برای دوباره تجربه کردنش میخوام زودی اقدام کنم واسه دومی
حلمای نازم درتاریخ93/4/14,ساعت 50/14دقیقه با وزن 2970اومد بغلم،خدااااااااایا شکرت

من برای جای ترک های پوستی بعد از زایمانم از روغن آنتی استرچ مارک برند آنانه استفاده کردم که یک برند سوییسی بود.

 برای من واقعا مثل معجزه عمل کرد. حتما تو دوران بارداری قبل از ایجادترک ها یا تا وقتی که ترک ها هنوز قدیمی نشدن و قرمز هستن استفاده کنید که زود برطرف بشه. برای ترک های ایجاد شده با چاقی یا لاغری هم عالیه. لینکشو میزارم چون میدونم دغدغه خیلی از ماماناس

سلام نفس جونم مبارکه عزیزم خیلی برات خوشحالم و از اینکه بدون مشکل زایمان کردی نی نی خوشگلت رو ببوس برای ما هم دعا کن گفتی رفتی بیمارستان پاستور نو؟ میشه از هزینه هاش و اینکه رسیدگیشون چطوریه برامون بگی آخه دکتر منم اونجا سزارین میکنه ممنون میشم عزیزم
سلام رز جونم ، سزازین وحشتناکه 7 لایه از شکم رو پاره میکنن . فقط موقع زایمان بیهوشی به هوش که اومدی تویی و کمر درد و حداقل تا 30 روز استراحت.....بعد از سی چهل روزم که بهتر شدی ، هنوز بخیه هات تا یکی دو ماه دیگه حساسه و .... خیییییلی بدبختی داره . ولی طبیعی دردش همون روزه بعدش راحت از روز بعدش بلند میشی و به کارای خونه میرسی و به نی نیت. عوارض داروی بیهوشی که برا سزارین میزنن به بچه ات هم منتقل میشه جییگر.
لطفا برای شفای من دعا کنید 🙏🙏🙏🌹🌹
وای نه بابا اینقدرا هم که میگی سزارین بد نیست ، بستگی به بدن آدم داره دوست من سزارین کرد فرداش خودش بلند شد کاراش رو انجام داد خواهر شوهرم هم همین طور نه درد داشتن نه چمشکلی داشتن راحته راحت انگار که اصلا سزارین نکردن
سلام دوستای عزیز خاطرات زایمان من هم تلخه هم شیرین ، تلخ چون زایمان زودرس داشتم شیرینم چون دخترم سالم و سلامت دنیا امد، من دوران بارداری سختی داشتم 4 ماه ویار و تا امدم به خودم بیام تو ماه 7 ورم خیلی شدید داشتم که نمی تونستم راه برم بخوابم احساس می کروم شبها از پادرد نمی تونستم بخوابم خلاصه 6 فروردین 94 تو هفته 34 بارداری بودم شب قبل با همسرم رفتیم بیرون گشتی زدیم بعد حوس کیک شکلاتی کردم جاتون خالی خوردم امدیم خونه بعد خوابیدم ساعت پنج و نیم صبح بود که یهو از خواب پریدم دیدم زیرم خیسه خیسه گلاب به روتون فکر کردم ادرار کردم متوجه نشدم از جام بلند شدم شدم دیدم وای داره شر شر آب میریزه از استرس رنگ به رو نداشتم همسرمو بیدار کردم گفتم پاشو که کیسه ابم پاره شده بیچاره اینقدر هول کرد که خورد زمین بعد با عجله لباس پوشیدم رفتم اورژانس بیمارستان کشیک زنان معاینم کرد گفت 3 سانت دهانه رحمت باز شده دیگه باید زایمان کنی دکتره اینقدر بیشعور بود که دید من حالم خرابه گفت بچت به دنیا امد باید بره تو دستگاه اقا من اینقدر حالم بد شد که نگو خلاصه ما رو بردن زایشگاه بعد لباسامو تحویل همسرم دادن منم نشستم رگ گرفتن امپول زدن NST گرفتن و رفتم توی اتاق زایمان ماما امد معاینم کرد 4 باز شده بود بعد به دکترم زنگ زدن تا امدن اون صبحانه برام اوردن ولی من نتونستم بخورم اینقدر گریه کرده بودم که چشمام داشت می ترکید خلاصه دکترم امد گفت می خوای طبیعی زایمان کنی یا سزارین منم گفتم هرچی که به نفع بچمه گفت طبیعی بهتره باعث میشه سالم به دنیا بیاد خلاصه از ساعت 10 دردام شروع شد اینقدر درد داشتم که سرمو به دیوار می کوبیدم فقط خدا رو صدا می کردم که بچم سالم باشه ساعت 12 بود که میخواستن برام اپیدورال کنن که گفتم احساس دفع دارم دکتر کشیک زایشگاه معاینه کرو گفت فول شده از تخت پایین بیای بچه امده اروم رفتم رو تخت زایمان همسرمو پیج کردن لباس پوشید امد و اینقدر درد کشیدم که داشتم می مردم اون وسط یکی یکی برای همه دعا کردم بعد برای بچم دعا کردم داشتم زور میزدم گه یهو قشنگ ترین بهونه بودنم دخترم پرید بقل دکتر شروع کرد گریه کردن بند نافشو باباش برید بعد چون زود به دنیا امده بود بقل من ندادن دکتر کودکان معاینش کرد که گفت خدا رو شکر سالمه فقط کم وزنه دخترم 2 کیلو بود با قد 45 بعد 4 تا بخیه خوردم امدم توی ریکاوری که ماماها بهم گفتن برامون دعا کن تو الان پاک پاکی ما برات خیلی دعا کردیم وقتی دیدیم اینقدر ناراحتی خلاصه بعد از 8 ساعت با گریه رفتم NICU دخترمو دیدم معصومانه خواب بود ولی خدا روشکر به دستگاه وصل نبود اکسیژنم نمی گرفت فردای اون روز من مرخص شدم ولی پاره تنمو تو بیمارستان نگه داشتن 5 روز بستری بود بعد خونه خیلی طولانی شد ببخشید ولی امیدوارم هیچ مادری اینطوری انتظار بچشو نکشه خیلی سخته خیلی سخت من داغون شدم داغون
دخترم، قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست ، باشکوه ترین روزهای دنیا نگاه خنده های توست
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز