من یه دایی دارم خیلی مهربونه اومد دیوار اتاقمو رایگان رنگ کرد هرکاریش کردم پول نگرفت وضع مالیشم خوب نیست
دیدم خانمش بیکاره شرکت ماهم نیروی کمکی میخواد گفتم بیاد پیش ما کار کنه حداقل حقوقی بگیره اما از وقتی اومده محل کارم، کنترل زندگی منو خانوادمو دستش گرفته نمیدونستم انقدر جنسش جلبه
از همکارم حقوق منو پرسیده اومده میگه پولاتو چکار میکنی؟؟؟ چشمش هم شوره همون روز اول اومد محل کار گفت عه گوشی خریدی گوشیم افتاد شکست
میاد تایم بیکاری داخل اتاقم میشینه میگه کی اومد خونتون کجا رفتید چرا انقدر غذا میخورید مادرت از کجا میاره انقدر لباس میپوشه
من بابامم فوت شده میگه بابات خوب ارث براتون گذاشته نونتون تو روغنه مردم همینم ندارن
میگه چطور شانس داشتی این کارو پیدا کردی همش اه میکشه در حالیکه من شبانه روز درس خوندم
میگه ساعت چند اومدی سرکار چرا دیر اومدی
خاله هات چقدر حقوق میگیرن ولخرجن دایی دیگرت حتما ماهی ۲۰میگیره چه شانس دارن
اون روز پیش همکارم پشت سر من بدگویی کرده بود همکارم اومد بهم گفت اصلا راحت نیستم قراردادشم تا ۶ماه دیگه ست من دلم پاک بود از روی سادگی گفتم بیاد پیشم
نمیدونستم ذاتش انقدر بخیل و حسوده
میگه اون داییت این همه پول از کجا اورده بالاشهر خونه میسازه اخه زندگی اون به من چه که بدونم پول از کجا میاره....!
میگه تو داری با یتیمی بزرگ میشی درحالیکه خودش خونه باباش توی بدبختی بوده میاد طعنه منو میزنه