خدایا دارمدیونه میشم.حتی از شدت حرص پتو رو از روش کشیدم ..ب من چه بره خودش بیاره مرتیکه بیشعور یاد کاراش ک میوفتم دلممیخواد بکشمش..خیلی بهم بدی کرده این مرد..فقط بخاطر بچه ۱ سالم موندم..امیدوارم خدا جواب همه بدبختی هایی ک کشیدم و بده ..ایشالله ب اندازه هر شبی ک بیدار موندم و گریه کردم بیداربمونه و زجه بزنه چ خودش چ خانوادش..امروز میگفت چرا عوض شدی..گفتم مثل خودت شدم دیگ میگ مثل مننباش من بدم میاد بی محلم میکنی.میگم خب بی محل نکن اذیت نکن تا نکنم..بعدم رومو کردم این طرف خوابیدم.پتومم کشیدم رو خودم...آدمی ک خیانت بکنه حقش همینه..من حس اینو دارم ک جنس دست دوم دارم استفاده میکنم ..یه بغضی گلومو گرفته ک نگو