نمیخوام طلاق بگیرم ولی میخوام بترسونمش

عزیزم ببین میتونی یکم تغییرات رو از خودت شروع کنی؟؟؟؟ منظور بدی ندارم به خدا فقط میدونم خیلی حالت بد هست و درونت پر از تنش هست 

ببین شوهر من خیلی خیلی آدمه عوضی هست و وقتی عصبی میشه روی هیچ چیز کنترل نداره و خیلی اذیت کرد ولی الان باهام مثل گل رفتار میکنه البته اینم بگم همش سرکاره و مثل تو هیچ وقت نیس کمک حالم باشه 

ولی از به جایی به بعد خودم تغییرات رو از خودم شروع کردم ‌زندگیم الان الحمدالله خوبه 

ببین فقط باید درونتو و ذهنتو آروم کنی به خودت بفهمون هیچ چیزی تو دنیا مهم تر از خودت نیست ، اصلا عصبی نشو حتی اگه کتکت زد، 

بعدش روی کاغذ تو خونه یادداشت های کوچیک بنویس ک خدایا شکرت بابت نعمتات یا ، روی کاغذ بنویس خدای خوبم تو بساز تو بسازی قشنگ تره 

و خیلی کارای دیگه اگه دوس داشتی بهت بگم 

بچه منم یک سالشه قبلا خیلی اذیت بودم مثل دیووونه ها ، خدا منو نبخشه اینقد عصبی بودم بچمو کتک میزدم ولی الان اینقد صبور شدم اگه چند ساعت اذیتم کنه خم به ابروم نمیارم

فقط خودتو آروم کن دست از تهدید های الکی هم بردار 

بعد طلاق خبری نیس جز بدبختی ، پس فکر کن همه درها به روت بسته شده و تو باید یه آدم دیگه بشی و مطمئن باش شوهرت خیلی تغییر میکنه

اسی شوهر من خیلی داغون بود خیلی جوری بود ک دستامو میکشید میگفت برو از خونه بیرون یا بهم میگفت تو رو اگه بندازم بیرون مثل سگ باید تو خیابون بخوابی ، ببین اینقد من تحقیر شدم تا دلت بخواد ، ولی همون آدم الان شب تو خواب همش پیشونیمو میبوسه، تو خونه راه میره قربون صدقم میره میگه الهی خدا حفظت کنه و این حرفا..

فقط خودت رو بکوب از نو بساز ، اگه شوهرت یک درصد هم دوستت داشته باشه به خدا جونشم برات میزاره 

فقط دیگه غر غر نکن ، فحش به هیچ عنوان نده ، تو خونه شاد باش ، تو قلب خونه هستی اون بچه ها همه امیدشون تویی به خدا 

من اصلا آدم مومنی نیستم اصلا

ولی تو خونه یکم قرآن بخون اینقد آرامش میگیری 

ببخشید میشه بپرسم چکار کردی؟؟الهی همیشه خوشبخت باشید

ميشه لطفا به عنوان آخرين راه بري تو پيج و كانال سوده هروي

بري و فقط فايلاي رايگانش رو گوش بدي واقعا زندگيت متحول ميشه 

فدات 

بحث اصلا نمیکنم ، غر غر نمیکنم ، همیشه یه لبخند ریز تو خونه دارم ، همه افکار منفی رو از ذهنم پاک کردم ، تو خونه انرژی مثبت پخش میکنم مثلا رو یخچال اسم شوهرمو نوشتم بعد نوشتم دوستت دارم ، بلبل زبونی میکنم برا شوهرم ، اصلا اجازه نمیدم حرفامون به جاهای باریک بکشه تا حس میکنم می‌خواد بحث بشه موضوع رو عوض میکنم ، تمامه گذشته رو فراموش کردم و اصلا به روی شوهرم نمیارم در مورد گذشته 

یه زندگی جدید رو شروع کردم البته تا دلت بخواد با محبت 

مثلا زنگ میزنم عشقم عشقم از دهنم نمیفته همیشه بهش میگم دوستت دارم 

ولی شوهرم ۱۰ برابر من تغییر کرده چون من تغییر کردم وخیلی کارای دیگه انجام میدم 

البته قرآن خوندن هم بی تاثیر نبوده و پناه بردم به حضرت فاطمه و امام حسین