پنجشنبه ساعت ۹ شب از مسافرت برگشتم کلی کار داشتم مامانم گفت جمعه ظهر بیاین باغ خواهرم منم گفتم کار دارم نمیام .خلاصه صبح جمعه پاشدم ناهار گذاشتم ساعت ۱۲ بابام زنگ زد گفت حتما باید بیاین اگه نیاین ناراحت میشم کلی خط و نشون کشید .منم دیدم بابام اونجوری گفت شوهرمو راضی کردم که بریم .
حاضر شدیم رفتیم ساعت ۲ و نیم رسیدیم دیدم همه ناهار خوردن دارن سفره جمع میکنن اینم بگم که ما هیچوقت زودتر از ۲ و نیم ناهار نمیخوریم وقتی میریم خونه مامانم اینا.
منم کلی ناراحت شدم میخواستم برگردم خونه که بابام نذاشت... موندم ولی ناهار نخوردم
حالا مامانم از دستم شاکیه بنظرتون من کار زشتی کردم?
اینم بگم که غیر از خواهرام و برادرم داییم اینا و دختر عمومم بود