2737
2739

یک پسری که تو دانشگاه چشم همه دنبالشه چون از حق نگذریم از لحاظ ظاهر و تیپ عالی وضع مالیشم خوب به هیچ دختری محل نمیده و اهل نماز و روزه برخلاف ظاهرش 

حالا چندتا دختر تصمیم میگیرن شرط بندی کنن سر گوشی که اگه پسره با هر کدومشون دوست شد بقیه باید برا دختره گوشی بخرن.

یکی از دخترا موفق میشه اما وقتی با پسره اشنا میشه متوجه رفتارهای عجیب و غریبش میشه و پسره میگه به یک شرط باهات دوست میشم که هیچکسی خبردار نشه وگرنه بد میبینی اینارو همون روز اول به دختره میگه


ااین دختر بیچاره هم به هیچکس نمیگه با اینکه شرط رو برده بود ! رفتارهای پسره چی بوده؟

خیلی خیلی شکاک.شک معمولی نه شک غیرمعمولی ؛ دختره رو تفتیش بدنی میکرده هربار که میرفته دیدنش 

گوشی رو چک میکرده که رو حالت ضبط نباشه 

اصلا رابطه جنسی نمیخاسته فقط تو چت میخاسته و خود ارضایی میکرده. خیلی هم عصبی و بددهن بوده فحش های ناموسیه زشت و بعدش عذرخواهی یا حتی بدون عذر و سر مسائلی که ادم معمولی عصبی نمیشده این ادم قاطی میکرده 

به نظر شما بیمار بوده؟ اگه اره چه بیماری 

و اینکه زن نداشته یک وقت گمانتون نره سمت تاهل





عمیقا دلم پر میزند برای زمانی که از مدرسه می امدم و از سرما به گرمای بخاری پناه میبردم؛ بوی عطر ناهاری که قابلمه داغش روی بخاری بمن چشمک میزد را هنوز میتوانم حس کنم! دلم برای تمام وقت هایی که مشق هایم را جلوی تلوزیون ۱۴ اینچ که عمو پورنگ و امیر محمد را نشان میداد مینوشتم تنگ شده! هنوز شعر هایی که باهم میخواندند را حفظم.. برای تمام کارتون های زمان کودکی برای خرس های مهربان برای پتی پستچی برای هایدی برای.. اگر میدانستم بزرگ شدن سراسر رنج است برای  زودتر تمام شدن دوران کودکی ام لحظه شماری نمیکردم؛ من دلم برای ظهر های تابستان که صدای لی لی بازی کردن و هفت سنگمان کل کوچه را پر میکرد تنگ شده؛ برای خانه مادربزرگ برای فرش های گلی  برای مهمانی های ساده و پر مهر فامیل و برای تمام صفای و لذت هایی که دیگر نیست...دلم برای قدیم تر ها تنگ شده و هراسم از این است که مبادا روزی دلم برای این روزهایم تنگ شود💔

دختره میخواسته روز اول کات کنه کلی تهدیدش کرده این طفلی هم به خاطر ترس باهاش ادامه میده

عمیقا دلم پر میزند برای زمانی که از مدرسه می امدم و از سرما به گرمای بخاری پناه میبردم؛ بوی عطر ناهاری که قابلمه داغش روی بخاری بمن چشمک میزد را هنوز میتوانم حس کنم! دلم برای تمام وقت هایی که مشق هایم را جلوی تلوزیون ۱۴ اینچ که عمو پورنگ و امیر محمد را نشان میداد مینوشتم تنگ شده! هنوز شعر هایی که باهم میخواندند را حفظم.. برای تمام کارتون های زمان کودکی برای خرس های مهربان برای پتی پستچی برای هایدی برای.. اگر میدانستم بزرگ شدن سراسر رنج است برای  زودتر تمام شدن دوران کودکی ام لحظه شماری نمیکردم؛ من دلم برای ظهر های تابستان که صدای لی لی بازی کردن و هفت سنگمان کل کوچه را پر میکرد تنگ شده؛ برای خانه مادربزرگ برای فرش های گلی  برای مهمانی های ساده و پر مهر فامیل و برای تمام صفای و لذت هایی که دیگر نیست...دلم برای قدیم تر ها تنگ شده و هراسم از این است که مبادا روزی دلم برای این روزهایم تنگ شود💔


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
پسره آقازاده بوده 

ن یک پسر معمولی اما تاکید زیادی رو آبرو داشته

عمیقا دلم پر میزند برای زمانی که از مدرسه می امدم و از سرما به گرمای بخاری پناه میبردم؛ بوی عطر ناهاری که قابلمه داغش روی بخاری بمن چشمک میزد را هنوز میتوانم حس کنم! دلم برای تمام وقت هایی که مشق هایم را جلوی تلوزیون ۱۴ اینچ که عمو پورنگ و امیر محمد را نشان میداد مینوشتم تنگ شده! هنوز شعر هایی که باهم میخواندند را حفظم.. برای تمام کارتون های زمان کودکی برای خرس های مهربان برای پتی پستچی برای هایدی برای.. اگر میدانستم بزرگ شدن سراسر رنج است برای  زودتر تمام شدن دوران کودکی ام لحظه شماری نمیکردم؛ من دلم برای ظهر های تابستان که صدای لی لی بازی کردن و هفت سنگمان کل کوچه را پر میکرد تنگ شده؛ برای خانه مادربزرگ برای فرش های گلی  برای مهمانی های ساده و پر مهر فامیل و برای تمام صفای و لذت هایی که دیگر نیست...دلم برای قدیم تر ها تنگ شده و هراسم از این است که مبادا روزی دلم برای این روزهایم تنگ شود💔

پس تو از کجا میدونی اینارو

هرگاه که تسلیمم در کارگه تقدیر /                                        ارام تر از آهو، بی باک ترم از شیر/                                      هرگاه که میکوشم در کار کنم تدبیر/                                      رنج از پی رنج آید،زنجیر پی زنجیر/
2740
معلومه که بیماره  چه ترسناک

اره منم ترسیدم چون امکان داشت بهش آسیب جسمی بزنه چون آسیب روحی زیاد زده بود

عمیقا دلم پر میزند برای زمانی که از مدرسه می امدم و از سرما به گرمای بخاری پناه میبردم؛ بوی عطر ناهاری که قابلمه داغش روی بخاری بمن چشمک میزد را هنوز میتوانم حس کنم! دلم برای تمام وقت هایی که مشق هایم را جلوی تلوزیون ۱۴ اینچ که عمو پورنگ و امیر محمد را نشان میداد مینوشتم تنگ شده! هنوز شعر هایی که باهم میخواندند را حفظم.. برای تمام کارتون های زمان کودکی برای خرس های مهربان برای پتی پستچی برای هایدی برای.. اگر میدانستم بزرگ شدن سراسر رنج است برای  زودتر تمام شدن دوران کودکی ام لحظه شماری نمیکردم؛ من دلم برای ظهر های تابستان که صدای لی لی بازی کردن و هفت سنگمان کل کوچه را پر میکرد تنگ شده؛ برای خانه مادربزرگ برای فرش های گلی  برای مهمانی های ساده و پر مهر فامیل و برای تمام صفای و لذت هایی که دیگر نیست...دلم برای قدیم تر ها تنگ شده و هراسم از این است که مبادا روزی دلم برای این روزهایم تنگ شود💔

عه این چ مریضیه://

پیچیدم ب بازی اَ هرکی بگی بریدم حوصلع بحث ندآرم ولی گوش ب حرف ط میدم...🥂هر ثانیه هر لحظمی،شیرینیِ شبِ بد مزمی...🫠🫶🏻یه شب،شب تیرع انگا روح اَ تنت میرع دل از ننه بابا از رفیق حتی اَ وطنت سیرع...گرگ رو از هر طرف بخونی گرگه، همین صداقتشه ک جذابش میکنه👊🏻 تردمیله همع دنیا،نرسیدن و دوییدن واسع تغذیه مغز مریضشون همه قلبمو جوییدن:) هی اشکا میخواد بریزه من پلک میزنمُ میخندم🫠🕸خدا‌با دست آدمآ میزد تو گوشم تآ دستشون رو شه:)🫠🌱خسته ام از شما آدمآ ک همجآ همش ب ضرر همین...🫠عزیزا میرنُ ما چش دیدن همو نداریم...🫠
پس تو از کجا میدونی اینارو

الان که دوسال از کات کردنشون میگذره برای من تعریف کرد

عمیقا دلم پر میزند برای زمانی که از مدرسه می امدم و از سرما به گرمای بخاری پناه میبردم؛ بوی عطر ناهاری که قابلمه داغش روی بخاری بمن چشمک میزد را هنوز میتوانم حس کنم! دلم برای تمام وقت هایی که مشق هایم را جلوی تلوزیون ۱۴ اینچ که عمو پورنگ و امیر محمد را نشان میداد مینوشتم تنگ شده! هنوز شعر هایی که باهم میخواندند را حفظم.. برای تمام کارتون های زمان کودکی برای خرس های مهربان برای پتی پستچی برای هایدی برای.. اگر میدانستم بزرگ شدن سراسر رنج است برای  زودتر تمام شدن دوران کودکی ام لحظه شماری نمیکردم؛ من دلم برای ظهر های تابستان که صدای لی لی بازی کردن و هفت سنگمان کل کوچه را پر میکرد تنگ شده؛ برای خانه مادربزرگ برای فرش های گلی  برای مهمانی های ساده و پر مهر فامیل و برای تمام صفای و لذت هایی که دیگر نیست...دلم برای قدیم تر ها تنگ شده و هراسم از این است که مبادا روزی دلم برای این روزهایم تنگ شود💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  19 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  20 ساعت پیش
توسط   eli99y  |  6 ساعت پیش