2752
2734
عنوان

و منی که عاشقت بودم و نمی‌دانستم!

648 بازدید | 12 پست

همیشه خدا در مقابلت بودم ...

بیماریت را باور نداشتم و برای همین همیشه دلم از حرفهایت بدجور میشکست ...

بابای خوب بچگی های من ، بابایی که هنوزم یادم نیست دقیقا از کجا و چطور این بیماری بدبینی در جانت رخنه کرد و چه شد که من آن نقطه آغاز شوم را به خاطر ندارم !

تمام بدبینی هایت برای مادر بود و چه جانی میکندم وقتی هر حرفی را به او روا میداشتی ! 

اولین بار را خوب به خاطر دارم ، با تمام پنهان کارهایی مامان بالاخره صدایت را شنیدیم و آوار شد تمام زندگی بر سرمان !

دقیقا ۱۷ ساله بودم و عاشق مادرم که جز سجاده سبزش و روسری های سبزش که هر کدامش نشانی از سادات بودنش داشت و مهر همیشگیش هیچ چیزی به یاد ندارم !

آن روز من برای اولین بار مقابلت ایستادم ، ایستادنی که با درد بود ، داد زدم و با گریه خواستم تمامش کنی ... اما تمامش نکردی و الان من ۳۳ ساله هستم و هر بار این حرف هارا زدی باز هم مقابلت ایستادم و گاهی شاید دلت شکست ....

دلم از تو سالهاست گرفته ، از حرفهای بی ربط گاه به گاهت به مادری که جان شیرین من است و من هرگز دوست نداشتم دختری باشم که مقابل پدرش می ایستد چه کنم که مظلومیت مادرم مانع شد و من آن دختری شدم که مقابلت می ایستادم !



و اما امروز ، 

 روز بدی که خستگیش تا عمق جانم رفته ،وقتی شنیدم حالت بد شده و بیمارستانی به یکباره جهانم سیاه شد و وقتی پله های بیمارستان را دوتا یکی دنبال خودت و نگاهت و دستانت میگشتم فهمیدم بابای عزیز من ، من دیوانه حضورت هستم ۶ اتاق بود پنج تا را بدو بدو گشتم نبودی !

بخدا که جانم درآمده بود وقتی مقابل تختت ایستادم ... تو جان منی و بوده ای ببخش اگر تو و بیماریت را از هم جدا نکردم !

امروز به اندازه تمام این عمری که گذشت دنبالت گشتم من جهانم را بدون تو متصور نیستم جان دل من ! 

خوب شو و زودتر بر بلند خانه بشین ،خانه تو و حتی کلید خانه ات  به من جان می دهد نوره دیده من ....



# بماند_به_یادگار

دلنوشته#  

#برای_پدرم

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

انشاالله هر چ زودتر حالشون خوب شه برگردان کنارتون 

ممنون عزیزم ان شاالله غم نبینید

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 

انشاءالله هیلی زود خوب بشه 

پدر ومادر بدترین نسان روی زمین هم باشن اگه خاری بره تو پاشون من بچه ها طاقت دیدن رو نداریم 

هیچکسی به اندازه من تو بچگی دست نوازش پدر رو روی سر حس نکرده 

اما وقتی مریض میشه قلبم ریش ریش میشه 

خدای مهربونم همیشه تو زندگی دستمو گرفتی ورهام نکردی همیشه بهترین ها رو بهم دادی بهترین شعل همسر پخونهخانواده بچه دوستان وهمکارلن حتی تو فضای مجازی مهربونترین ادم ها رو سر رهم قرار دادی خدایا میدونم دخترم به لطف خودت خوب میشه راه میوفته حرف میزنه هیچ جیز غیر ممکن برای خدا وجود نداره میدونم نا امیدم نمیکنی 

خدا شفاش بده دلم گرفت

 خدایـــــــــــــا؛ بابت هر شبی که بی شکر تو سر بر بالین گذاشتم بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغازش کردم بابت لحظات شادی که به یاد تو نبـــــودم بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم بابت هر گره که به دستم کور شد و تو را مقصر دانستم بابت همه گناهانی که مرتکب شده ام و همه گناهانی که بعدامرتکب میشوم مرا ببخش و گنهانم را به نیکی تبدیل فرما ای کریم

حال احوال پدرت چطوره ارغوان جان؟


 خدایـــــــــــــا؛ بابت هر شبی که بی شکر تو سر بر بالین گذاشتم بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغازش کردم بابت لحظات شادی که به یاد تو نبـــــودم بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم بابت هر گره که به دستم کور شد و تو را مقصر دانستم بابت همه گناهانی که مرتکب شده ام و همه گناهانی که بعدامرتکب میشوم مرا ببخش و گنهانم را به نیکی تبدیل فرما ای کریم
حال احوال پدرت چطوره ارغوان جان؟

الهی شکر خیلی بهترن واقعا مارو ترسوند !

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
این متن رو خودتون نوشتین؟

بله

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
الهی شکر خیلی بهترن واقعا مارو ترسوند !

خدا روشکر بهترن سایه ش مستدام

 خدایـــــــــــــا؛ بابت هر شبی که بی شکر تو سر بر بالین گذاشتم بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغازش کردم بابت لحظات شادی که به یاد تو نبـــــودم بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم بابت هر گره که به دستم کور شد و تو را مقصر دانستم بابت همه گناهانی که مرتکب شده ام و همه گناهانی که بعدامرتکب میشوم مرا ببخش و گنهانم را به نیکی تبدیل فرما ای کریم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687