خیلی از کارِ نامزد داداشم ناراحت شدم....به نظرتون حق با منه یا اون؟ صفحه 12

مدیر

عضویت: 1398/11/05

تعداد پست: 7743

چند روز از اهواز اومدن خونه ما تا فردا برا خرید حلقه برن...شبا اتاق من میخابه ..دیشب مثل اینکه من خر و پف میکردم ..قیافه امم کج و کوله و زشت ،..این ازم فیلم گرفته امشب بهم نشون داد و میخندید...منم خیلی ناراحت شدم شاید بی جنبه ام.. گفتم امشب برو اتاقِ مادربزرگم بخاب...فیلمم پاک کن وگرنه به بابام و داداشم میگم .؟.فقط از مادربزرگمم فیلم نگیری بابام حساسه روش..حالا اون ناراحت شده..خیلی کارش زشت بود به نظرم...

مادربزرگمم اصرار که چی شده؟منم گفتم اتاقم گرمه خواب نمیره...بابامم بفهمه دعوام میکنه که از اتاقم انداختمش بیرون..

به حباب نگران لب یک رود قسم،و به کوتاهی آن لحظه که شادی گذشت،غصه هم میگذرد......

1401/04/10

23:17

4 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

prances71

عضویت: 1399/06/13

تعداد پست: 6593

...خیلی بد میشد ..بابام حساسه...مطمئنم تا خودش گوشیش،رو چک نمیکرد ولش نمیکرد

😂😂😂شوخ طبعه دیگهههه ولیی نزار زیاد بت نزدیک شه

همسر دو متری و ورزشکارمن ،بی صبرانه منتظرم خدااا با قدرت و عظمت زیادش تو رو یهوییی سررراه من قرار بده ومن به ارامش برسم، بی شک خدا بهترین و جذابترین مرد و برام میفرسته وبعدشم یه دختر ناز عروسکی به اسم مرسانا میده که من خوشبختیم کامل کامل میشه ،بی شک من خوشبخترین پرنسس ایران میشم💓خدایااا بابت اینکه بهترینا رو درنظر گرفتی شکرررررر🙏😘

1401/04/14

17:24

1 نفر لایک کرده اند ...

tanha82

مدیر استارتر

عضویت: 1398/11/05

تعداد پست: 7743

😂😂😂شوخ طبعه دیگهههه ولیی نزار زیاد بت نزدیک شه

نه قراره برن تبریز زندگی کنن..داداشم محل کارش اونجاست

به حباب نگران لب یک رود قسم،و به کوتاهی آن لحظه که شادی گذشت،غصه هم میگذرد......

1401/04/14

17:25

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.