ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
برو کتاب خونه و خوب درس بخون و یه شهری قبول بشی کلا از خونه بری
هی یه روز بارونی توی اواخر آبان با بدترین نوع خبر دادن بهت بگن که پدر بزرگت کسی که به بد ترین وضعیت بهش وابسته هستی بهت بگن که توی بیمارستان به خاطر سکته پنجم بستریه و تو با حالی خراب بری پیشش بعد از یک هفته دکتر توی چشم پدرت و عزیز دردونه پدربزرگ که خودت باشی نگاه کنه بگه کمیسیون پزشکی قطع امید کرده و تو پدرت همون جا بی پناه ترین آدم دنیا بشین کسی نباشه که زیر بغلتونو بگیره ببره یه گوشه آروم تون کنه کسی نباشه که بهش تکیه کنید و یه شبه هزار سال بار بی کسی روی دوشت بیوفته خیلی سخته بعد تویه تلخ ترین نیمه آذر پدر بزرگت بعداز بیست و اندی روز روی تخت بیمارستان جلو چشم خودت و بابات که توی این چند روز تنهاش نداشتین و همیشه پیشش بودین از پیشتون بره و غروب رفتن اون بشه طلوع غم ها گریه ها و یتیمی پدرت و که همون روز بعد از غروب پدر بزرگ حدود یک ساعت و نیم خودت و پدرت از جهان اطراف بیخبر باشید و کسی از غم شما خبر نداشته باشه چه سخته موقعی که به همه بگی که پدر بزرگ مرخص شده داره میاد خونه بجای خودش دسته گل ببری سخته خیلی سخت لطفاً برای پدر بزرگم که هفت ماهه که ندارمش فاتحه بخونید
خب ما یکی از اقوام مون همین مشکل رو داشت و تهران زندگی میکنن قید تهران زد رفت زاهدان درس میخونه الان با کاری که پیدا کرد همون روزا تونست یه خونه توی ارومیه بگیره
هی یه روز بارونی توی اواخر آبان با بدترین نوع خبر دادن بهت بگن که پدر بزرگت کسی که به بد ترین وضعیت بهش وابسته هستی بهت بگن که توی بیمارستان به خاطر سکته پنجم بستریه و تو با حالی خراب بری پیشش بعد از یک هفته دکتر توی چشم پدرت و عزیز دردونه پدربزرگ که خودت باشی نگاه کنه بگه کمیسیون پزشکی قطع امید کرده و تو پدرت همون جا بی پناه ترین آدم دنیا بشین کسی نباشه که زیر بغلتونو بگیره ببره یه گوشه آروم تون کنه کسی نباشه که بهش تکیه کنید و یه شبه هزار سال بار بی کسی روی دوشت بیوفته خیلی سخته بعد تویه تلخ ترین نیمه آذر پدر بزرگت بعداز بیست و اندی روز روی تخت بیمارستان جلو چشم خودت و بابات که توی این چند روز تنهاش نداشتین و همیشه پیشش بودین از پیشتون بره و غروب رفتن اون بشه طلوع غم ها گریه ها و یتیمی پدرت و که همون روز بعد از غروب پدر بزرگ حدود یک ساعت و نیم خودت و پدرت از جهان اطراف بیخبر باشید و کسی از غم شما خبر نداشته باشه چه سخته موقعی که به همه بگی که پدر بزرگ مرخص شده داره میاد خونه بجای خودش دسته گل ببری سخته خیلی سخت لطفاً برای پدر بزرگم که هفت ماهه که ندارمش فاتحه بخونید
آها بله اینم میشه ولی من رشته ای که میخوام فقط تهرانه با اینوحال خیلی مرسییی ♥️♥️♥️
ایشالا موفق بشی از اون خونه بیای بیرون
هی یه روز بارونی توی اواخر آبان با بدترین نوع خبر دادن بهت بگن که پدر بزرگت کسی که به بد ترین وضعیت بهش وابسته هستی بهت بگن که توی بیمارستان به خاطر سکته پنجم بستریه و تو با حالی خراب بری پیشش بعد از یک هفته دکتر توی چشم پدرت و عزیز دردونه پدربزرگ که خودت باشی نگاه کنه بگه کمیسیون پزشکی قطع امید کرده و تو پدرت همون جا بی پناه ترین آدم دنیا بشین کسی نباشه که زیر بغلتونو بگیره ببره یه گوشه آروم تون کنه کسی نباشه که بهش تکیه کنید و یه شبه هزار سال بار بی کسی روی دوشت بیوفته خیلی سخته بعد تویه تلخ ترین نیمه آذر پدر بزرگت بعداز بیست و اندی روز روی تخت بیمارستان جلو چشم خودت و بابات که توی این چند روز تنهاش نداشتین و همیشه پیشش بودین از پیشتون بره و غروب رفتن اون بشه طلوع غم ها گریه ها و یتیمی پدرت و که همون روز بعد از غروب پدر بزرگ حدود یک ساعت و نیم خودت و پدرت از جهان اطراف بیخبر باشید و کسی از غم شما خبر نداشته باشه چه سخته موقعی که به همه بگی که پدر بزرگ مرخص شده داره میاد خونه بجای خودش دسته گل ببری سخته خیلی سخت لطفاً برای پدر بزرگم که هفت ماهه که ندارمش فاتحه بخونید