همسایمون دقیقا مثل تو بود و حال توروداشت
هی به مامانم میگفت دخترم نمیره ؟؟؟؟؟
یا میومد خونمون گریه میکرد ک بذار شیر بدم بهش هیچی نخورده مادرش بمیره
مامانم اورد شکلات داد دخترش خورد ۳ تا خورد انقد خوشحال شد گفت هیچی نخورده خوبه میخوره مامانم گفت ندی دیگه خودشو کشت شیر نده بد یاد میگیره باز با این حال هر روز زنگ میزد خونمون گریه میکرد