شاید شرایطمو درکنمیکنین.توانایی ندارم.سه تا بچه دارم .اینا تربیت میخوان .کسی رو میخوان که اعصاب داشته باشه حداقل باهاشون درست صحبت کنه .من واقعا نمیکشم .الانم بخاطر کوچکترین حرکت بچهام دعواشون میکنم تکرار کنن تا کتک میرم .دوست ندارم اینجوری .گناهی ندارن ولی اون لحظه اعصابم واقعا نمیکشه .اینم بیارم نتونم جوابشو بدم همیشه با عصبانیت باهاش حرف بزنمکه نمیشه .واقعا نمیخوام .تحمل ندارم .همین سه تا رو هم کل انرژیم و وقتمو صرف میکنم یه موقع کمنیارم تو تربیتشون که هی تیکه بهمنندازن بخاطر دختر بودنشون که دست خودشون نیست .میخوام همینا رو به ثمر برسونم.نگاشون که میکمم میگم کاش همون اولی بود بس بود این دوتا رو سقط میکردم باز دلم میترکه میگم خدایا غلط کردم .خودت واسم نگهشون دار .ولی یکی دیگه رو نمیتونم .همینای که الان جلو چشمم هستن رو میخوام بزرگ کنم نه با بهترین شرایط ولی سعی خودم رو میکنم .