2733
2734
عنوان

اولین بار چند سالتون بود که حس کردین از جنس مخالف خوشتون میاد؟

| مشاهده متن کامل بحث + 17428 بازدید | 641 پست
من وقتی کلاس اول بودم پسر همسایمون رو دوست داشتم اسمش محمد بود و سه سال ازم بزرگتر بود خودش می گفت وقتی بزرگ شد میاد با من ازدواج می کنه ولی سه سال بعد اونا اسباب کشی کردن و رفتن اگه صادق باشم باید بگم تا قبل ازدواجمم منتظرش بودم ولی خاک به سر نیومد
پسر عزیزم محمدجان ،تمام زندگیم، تمام جونم ،تمام خوشی هام فدای تو خوش اومدی به دنیای کوچیک من و پدرت


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من وقتی فیلمایی مثل خط قرمز رو میزاشت جرات نمیکردم از پای تی وی پا شم از خجالت........ یه مدت هم تو رویاهام میدیدم علی دایی اومده شهرمون منو تو بازار دیده عاشقم شده...موقع بازی با استرالیا کلا سالی چن بار عاشق میشدم به خیال خودمحس میکردم تمام پسرای فامیل منو میخوان
2731
من پیش دبستانی بودم و پیش دبستانی مختلط میرفتم...از یکی از همکلاسیام خوشم اومده بود.اسمش ارمان بود...بعد هم هر سال عاسق یکی میسدم..همش هم عاشق همسنای خودم میشدم....تو همبازیا و اینا....
من اولین عشقم 16 سالگی پسر داییم بود(یک سال و نیم ازم بزرگتر بود) هههههه دومی 17 سالگی معلم شیمی کنکورم سومی 18 سالگی معلم عربی کنکورم 19 سالگی معلم کلاس زبانم من بیشتر عاشق دبیرامون می شد 21 سالگی هم شوشو اومد خواستگاریم(سنتی) زود هم ازدواجیدیمم( چون من از این که همش عاشق بشم خسته شده بودم)
من بگم من خیلی عاشق پیشه بودم همش توهمم دقیقا از راهنمایی مثلا تو راه مدرسه هرروز ی پسره بود ک مسیرش با من یکی بود دبیرستانی بود فکک میکردم عاشقمه یه بارم عاشق پسر بنای نقاشیمون ک اومده بود خونمون شدم همش میرفتم براشون چای میبردم خخخخخخخ یه مدتم عاشق برادر دوستم بودم اخه خیلی بهم توجه میکرد ولی بعدا فمیدم مث خواهرش براش می مونم ی بار عاشق یه پسره تو اتوبوس شدم داشتیم میرفتیم مسافرت ولی از بس تابلو بازی در اوردبم موقع رفتنم میخواست شمارشو بده داییم ازش گرفت جلوش پاره کرده خخخخخ
عاشق که نه ولی خوشم میومد.هر چند این سن وسال دقیقا زمان قلیان احساسات از هر نوعیش هست ولی همیشه موقعیت خودم رو قبل از اینکه بخوام یه رابطه رو با جنس مخالفم شروع کنم میسنجیدم و تا 25 سالگی همیشه به این نتیجه میرسیدم که پا پیش گذاشتن یعنی اشتباه محض.چون تا 22 سالگی درسم تموم نشده بود و تا24 سالگی خدمت بودم و بعدش دنبال کار.اما تا برسم به همسرم از چهار نفر خوشم اومد.نفر اول که احساسات نوجوانی بود.نفر دوم و سوم که موقع تحصیل بود که اصلا اهلش نبودم و موقعیتش رو نداشتم.نفر آخر هم که با خودش حرف زدم اما نشد پیگیر بشم و بازم موقعیت شخصیم جلوگیری کرد.خدا رو شکر که خداوند یه اس ام اس رو سروش و عامل خوشبختی بنده کرد.دمش گرم.خداییشم زمان مجردیم اصلا اهل دل نبودم حتی یک مورد.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز