آره من
موقع ازدواج من دانشجو بودم سال آخر دانشگاه شوهرم کاردانی شو تموم کرده بود و آخرای سربازی بود و پاره وقت میرفت در و پنجره سازی کار میکرد که البته اونجا پولشو خوردن
هرگز یادم نمیره بعد از سه چهار ماه حقوقش رو با یه چک دو تومنی دادن چقدر خوشحال بودیم 😁😁😁 ولی خب شوهر من خییییییلی جنم داشت
با چهارصدهزار تومن ناقابل زندگی مونو شروع کردیم جفتمون با همدیگه کار کردیم تلاش تلاش تلاش تلاش کردیم
شوهرم یک سره مطالعه کرد صدها کتاب خوند مشاوره های مختلفی گرفت توی دوره های مختلفی شرکت کرد یک سره در حال تجربه کردن کارهای جدید بود ما خیلی خیلی خیلی شغل های مختلفی راه انداختیم و شکست خوردیم ولی بالاخره شرکتی که تأسیس کردیم گرفت و به لطف خدا الان چند تا خانواده از سفره ای که پهنه دارن نون میبرن سر سفره خودشون
نگاه نکن الان وضعش چطوره اگه طرف جنم داره خیالت راحت میتونه زندگی رو سر پا کنه