http://foodclub.ir/
سایت تغذیه و سلامتی و همینطور دستورهای آشپزی و شیرینی پزی و بازی آشپزی برای کودکان
این سایت امکان تبادل نظر هم دارد
سایت تغذیه و سلامتی و همینطور دستورهای آشپزی و شیرینی پزی و بازی آشپزی برای کودکان
این سایت امکان تبادل نظر هم دارد
وای مینا ی نازنینم / چقدر منو شرمنده لطفت کردی / مرسی عزیزدلم ...
مامان روناک و کارن عزیزم / بسیار ممنون بابت معرفی سایت ...
نسیما جان آخه این حرفا ی بود نوشتی ............نمی تونم جلو گریه ام رو بگیرم...........من دخترم یک سالشه........از حالا منم یاد از شیر گرفتن افتادم...............
لذت بخش ترین بخش مادری شیر دادن به بچه ات است.....من عاشق شیر دادن به دختر هستم...یادم نمی یاد 1 بار هم با دلخوری این کارو کرده باشم............وققتی بهت می چسبه و با چشمای معصومش نگات میکنه..........حتی شب ها هم که واسه شیر پا میشه من با جون و دل بهش شیر میدم
خیلی سخته از شیر گرفتن ولی به این فکر کن تا نی نی ها یه چیزایی رو از دست ندن چیزای بزرگ تر که رشد و بلوغشونه به دست نمیارن
لذت بخش ترین بخش مادری شیر دادن به بچه ات است.....من عاشق شیر دادن به دختر هستم...یادم نمی یاد 1 بار هم با دلخوری این کارو کرده باشم............وققتی بهت می چسبه و با چشمای معصومش نگات میکنه..........حتی شب ها هم که واسه شیر پا میشه من با جون و دل بهش شیر میدم
خیلی سخته از شیر گرفتن ولی به این فکر کن تا نی نی ها یه چیزایی رو از دست ندن چیزای بزرگ تر که رشد و بلوغشونه به دست نمیارن
نسیما ندیده و نشناخته عاشقتم
من عشق ورزیدن به پسرم رو از تو یاد گرفتم باور میکنی ؟؟؟؟
همیشه وبلاگتو میخونم و حس زیباتو ستایش میکنم
ممنونم ازت به خاطر ...
من عشق ورزیدن به پسرم رو از تو یاد گرفتم باور میکنی ؟؟؟؟
همیشه وبلاگتو میخونم و حس زیباتو ستایش میکنم
ممنونم ازت به خاطر ...
منم حدود 10 روزی هست که دخترم رااز شیر گرفتم.خیلی راحت گرفتم
اما:
دلم برای لحظهای عاشقی با دخترم وقت شیر دادن تنگه...
از دوران بارداری لحظه شماری میکردم که در اغوشش بگیرم و نگاهش کنم و لبریز از عشق بشیم با هم و شیرش بدم
توی این 2 سال لذت بردم از تمامی به قول آرشیدا " به به مامان " خوردن هاش...
لذتی بود بی مثال...
نسیما جون .درکت میکنم . ایاشلله که بهراحتی این کار را انجام بدی
لذت بردم از خوندناحساسات قشنگت... ممنون
اما:
دلم برای لحظهای عاشقی با دخترم وقت شیر دادن تنگه...
از دوران بارداری لحظه شماری میکردم که در اغوشش بگیرم و نگاهش کنم و لبریز از عشق بشیم با هم و شیرش بدم
توی این 2 سال لذت بردم از تمامی به قول آرشیدا " به به مامان " خوردن هاش...
لذتی بود بی مثال...
نسیما جون .درکت میکنم . ایاشلله که بهراحتی این کار را انجام بدی
لذت بردم از خوندناحساسات قشنگت... ممنون
من تا چند وقت پیش که تصمیم گرفتم از شیر بگیرم نمیدونستم اینقدر اینکارو دوست دارم.خواستم دفعتی از شیر بگیرم تا عذاب نکشه.2 روز شیر ندادم و دیووووووووونه شدم.شب دوم تصمیم گرفتم دوباره شیر بدم.یاد گریه هام میفتم گریه ام میگیره چنان با لذت شیرش دادم که یادم نمیره.تصمیم گرفتم حالا حالا ها شیرش بدم چون دخترم هنوز 16 ماهشه.ولی میدونم روزی که بخوام جدی جدی اینکارو بکنم خیلی روزای سختیه.
از روزهای آخرت چند تا فیلم تهیه کن تا بعدا دلتنگ شدی ببینی
از روزهای آخرت چند تا فیلم تهیه کن تا بعدا دلتنگ شدی ببینی
نسیما جون، ازت یه سوال دارم. اگر بتونی دقیق جواب بدی واقعا ازت ممنون میشم.
همه مامانا عاشق بچه هاشون هستند، درست. منم یه دختر سه ماه دارم و عاشقشم. ولی وقتی زیاد نق نق میکنه، بی خوابم میکنه، هی بالا میاره از دستش خیلی عصبانی و کلافه میشم. حتی تا چند ساعت بعدش از دستش عصبانیم. بعضی وقتا هم یک کمی سرش داد میزنم. میدونم مسخره است، خوب بچه است دیگه، ولی چه کار کنم؟ از دست خودم ناراحتم که چرا اینجوریم. دلم میخواد بهم بگی تا حالا این حال بهت دست نداده؟ چون دیدم روحیه لطیفی و عاشقانه ای داری تصمیم گرفتم ازت بپرسم. وقتی کلافه ات میکنه خداییش چه کار میکنی؟ یه راهکار عملی بهم بده که تبدیل به یه مامان غرغرو نشم.
همه مامانا عاشق بچه هاشون هستند، درست. منم یه دختر سه ماه دارم و عاشقشم. ولی وقتی زیاد نق نق میکنه، بی خوابم میکنه، هی بالا میاره از دستش خیلی عصبانی و کلافه میشم. حتی تا چند ساعت بعدش از دستش عصبانیم. بعضی وقتا هم یک کمی سرش داد میزنم. میدونم مسخره است، خوب بچه است دیگه، ولی چه کار کنم؟ از دست خودم ناراحتم که چرا اینجوریم. دلم میخواد بهم بگی تا حالا این حال بهت دست نداده؟ چون دیدم روحیه لطیفی و عاشقانه ای داری تصمیم گرفتم ازت بپرسم. وقتی کلافه ات میکنه خداییش چه کار میکنی؟ یه راهکار عملی بهم بده که تبدیل به یه مامان غرغرو نشم.
برای الی عزیزم :
چقدر خوبه که ما / مامانا هم احساسیم / امیدوارم بتونیم با موفقیت عاطفی این مرحله رو سپری کنیم ... و خداوند نگاهبان این کوچولوهای بی نظیر باشه ...
چقدر خوبه که ما / مامانا هم احساسیم / امیدوارم بتونیم با موفقیت عاطفی این مرحله رو سپری کنیم ... و خداوند نگاهبان این کوچولوهای بی نظیر باشه ...
برای شیوای ( مامان آرش ) نازنینم :
الهی من قربونت برم که اینهمه به من لطف داری / تو خودت سرشار از عشقی عزیزم / سپاس
الهی من قربونت برم که اینهمه به من لطف داری / تو خودت سرشار از عشقی عزیزم / سپاس
برای مامان پریناز عزیز :
دعا میکنم ایندفعه اذیت نشی / مهربان مادر
دعا میکنم ایندفعه اذیت نشی / مهربان مادر
برای گل مریم عزیز :
چرا که نه / ناراجتی / خشم / عصبانیت / همانند خنده / عشق / شادی / جزوی از وجود ماست که غیر قابل انکاره / پس نباید خودمون سرزنش کنیم برای احساسات طبیعیمون ...
اما ...
من سعی میکنم به اون مرحله ( انفجار از خشم ) نرسم / دقیقا همونطور که در کتاب مادر کافی گفته شده :
که باید ادای عصبانیت در باریم که خشممون کم کم فروکش کنه / ولی اصولا من چون از صدای بلند شدیدا متنفرم و میترسم / به هیچ عنوان سر کارنم داد نمیزنم / چون دوست ندارم مضطربش کنم ... عزیزم اگر سوالی بود خیلی خوشحال میشم کمکت کنم / مامان مهربون ...
چرا که نه / ناراجتی / خشم / عصبانیت / همانند خنده / عشق / شادی / جزوی از وجود ماست که غیر قابل انکاره / پس نباید خودمون سرزنش کنیم برای احساسات طبیعیمون ...
اما ...
من سعی میکنم به اون مرحله ( انفجار از خشم ) نرسم / دقیقا همونطور که در کتاب مادر کافی گفته شده :
که باید ادای عصبانیت در باریم که خشممون کم کم فروکش کنه / ولی اصولا من چون از صدای بلند شدیدا متنفرم و میترسم / به هیچ عنوان سر کارنم داد نمیزنم / چون دوست ندارم مضطربش کنم ... عزیزم اگر سوالی بود خیلی خوشحال میشم کمکت کنم / مامان مهربون ...
برای ساینا عزیزم :
سپاس از لطفت مهربان و شرمنده بابت اشکهای خالصت ...
سپاس از لطفت مهربان و شرمنده بابت اشکهای خالصت ...
ممنون. نسیما جون شما عضو کلوپ یا تاپیک خاصی نیستید که بیام اونجا و با شما و بفیه دوستانی که مثل شما هستند تبادل نظر کنیم و از تجربیات و احساسات قشنگتون استفاده کنم؟
یه چیزی بگم؟ شرم دارم بگم ولی خوب واقعیته. مادر من خیلی خیلی مهربونه. شدیدا مراقبمون هست و سرویس هایی به ما مخصوصا به من میده که مطمئنم هیچ مادری اون کارها رو نمیکنه. ولییییی.... محبت مادرم مثل مثل محبت مردها میمونه. عشق و محبتش رو زبونی بیان نمیکنه. از بچگی ما همین طور بوده. به همین خاطر من هم محبت رو همین جوری یاد گرفتم. اینکه کلامی بلد نیستم محبتم رو نشون بدم. برای همین دیدن آدمهایی مثل شما که این طور میتونند عشقشون رو در کلام جاری کنند برام عجیب و شگفت انگیزه. خیلی دلم میخواد دخترم رو از عشق سیراب کنم. میترسم نشه. میترسم دختر من هم فقط وقتی بزرگ شد بفهمه چه عشقه عمیقیه عشق مادری...
یه چیزی بگم؟ شرم دارم بگم ولی خوب واقعیته. مادر من خیلی خیلی مهربونه. شدیدا مراقبمون هست و سرویس هایی به ما مخصوصا به من میده که مطمئنم هیچ مادری اون کارها رو نمیکنه. ولییییی.... محبت مادرم مثل مثل محبت مردها میمونه. عشق و محبتش رو زبونی بیان نمیکنه. از بچگی ما همین طور بوده. به همین خاطر من هم محبت رو همین جوری یاد گرفتم. اینکه کلامی بلد نیستم محبتم رو نشون بدم. برای همین دیدن آدمهایی مثل شما که این طور میتونند عشقشون رو در کلام جاری کنند برام عجیب و شگفت انگیزه. خیلی دلم میخواد دخترم رو از عشق سیراب کنم. میترسم نشه. میترسم دختر من هم فقط وقتی بزرگ شد بفهمه چه عشقه عمیقیه عشق مادری...
گل مریم عزیزم از طریق وبلاگ کارن میتونیم باهم در ارتباط باشیم / عزیزدلم باید کم کم شروع کنی علاقه تو زبانی هم بیان کنی ... کم کم / بعد اونقدر احساس ناب و خوبی بهت دست میده که دوست داری تکرارش کنی ... بچه ها ارتباط کلامی رو خیلی دوست دارن ...
توی خلوت خودت و دخترت تمام احساساتتو بهش یادآوری کن / متوجه میشی چطوری غرق انرژی میشد هردوتون ...
www.karenn.blogfa.com
توی خلوت خودت و دخترت تمام احساساتتو بهش یادآوری کن / متوجه میشی چطوری غرق انرژی میشد هردوتون ...
www.karenn.blogfa.com
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
