یه ماه اخر خیلی حیلی اذینم کردجوری که التماس میکردمباهام حرف بزنه... بارها منطقی میومد میگف برو جدا شو اصلا بدرد هم نمیخوریم
و من به زور نگهش داشتم تا اینکه گفت یه دروغم بهتگقتم دو ساله من کارم ایننیس یه چیز دیگس
کلامنو زده کرد و من الان اصلا دلم تنگ نیس گاها یهجور میشم ولی اصن چیزی نیس که میل داشته باشمباهاشباشم