2737
2739
عنوان

بیاید از سوتی های خودتون وبچه هاتون بگییید😑🤐😂😂😂

| مشاهده متن کامل بحث + 898 بازدید | 40 پست
آره از اون دوستای خانوادگیه ان ک بیشتر از فامیل میریم خونشون  وقتی بیدار شد یه قیافه جنتلمنی ب ...

وای میگقتی اقای فلانی چن دقیقه پیش زلزله اومد 😄😂😂😂😂

   ☘️🍃☘️🍃☘️ ☘️🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃من ی روزی اینقد قوی میشم ک این استرس رو بتونم شکست بدم اینقد قوی میشم ک بتونم تو روی اونایی ک میخوان بشکننم وایستم من دختر بابامم همون مردی ک کسی جرعت نداره بهش بگه تو🙂 بابام الگوم زندگیم‌جوری خوب میشه همه دست به دهن بشن وسواس فکریم داره روز به روز بهتر میشه خدا آبرومو حفظ کرد،مامان شدم،خلاصه همه چی بر وفق مرادم پیش میره خدایا شکرت😍💖
@شادی_۵   رو تگ کنین تگ دونم خرابه 👀👼     سلطان سوتیه😂💔

نیومد برا منم

شب پنجشنبه بود شبی که خدا تورو توی دلم گذاشت آنشب همه  ملائکه نوید آمدن یار امام مهدی عجل الله را دادند 

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

یبار داداشم  با دوستاش جرعت حقیقت بازی میکردن بعد بهش میگن به شماره من زنگ بزنه  منم روز قبلش  باهاش دعوام شده بود همین که زنگ زد  گفتم چته میخوای باز پاچه بگیری  ا لدنگ😑 بعد دیدم صدا خنده میاد آبروم رفت 😂😅 

2731

آقا یادم افتاد

یبار رفتم دستشویی حالا نمیدونستم پسرعموم دستشویی بوده بدبخت رفتم درو باز کردم ازش اون هاج و واج مونده بود منم درحال غش کردن بودم از خنده😑😂😂😂

حالا همش بهش میگم از خجالت آب میشه😂

اگه دنیا جای خوبی بود که اسم قبرستوناش بهشت نبود...!

بچه جاریم منو موقع لباس عوض کردن دیده بود

۶ سالشه.

خونه مادرسوهرم بودیم پدرشوهرم و برادرشوهرم و مادرشوهرم و یه چن تا از خانمای فامیل بودن


اینو ب حرف گرفتن یهو جوگیر شد

گفت بخدا من خودم دیدم م..مه های زن عمو از مم..ه های مامان خیلی گنده تره😐



من اون شب از آشپزخونه بیرون نیومدم😑

تازه گوشی خریده بودیم لمسی بود ازاین خودکاریا میرفتم تو کوچه مینشستم تا پسرای همسایمون رد بشن یهو گ ...

اوخییییی میدونم الان بهش فکر میکنی دلت میخواد یا خودتو سربه نیست کنی یا بتونی کاری کنی که اونا این حرکتت از ذهنشون پاک شه ولی بیخی ذوق داشتی کنترل رفتارت دست خودت نبوده💔😂😂

..لینک گفتینو                                                              goftino.com/c/cFegpK                                                                                                               اونی که لیاقت مارو نداره، خب نداره دیگه.              غصه کم سعادتی مردم رو هم ما بخوریم؟😌

کلاس چهارم بودم اولین بار بود ی پسر بهم تیکه مینداخت بهم گف خوشگله منم نیشم تا زیر چشام وا شد بدو بدو رفتم توماشین واسه بابام تعریف کردم ک وای بابا نمیدونی ک ی پسره رد شد بهم گف خوشگلم آخییییی 😐😂بابام گف نمیدونم چه لقمه حرومی تو این خونه اوردم 😐😐😐

2738


برید کنار سوتی ای نشید.



برادر شوهرم  یه مغازه زده بود ولی مشتری زیاد نداشت و کم رونق بود.

پیامی رو واسش فرستادم به این مضمون؛

به خدایت توکل کن، کافیست.

گوشیمو گذاشتم زمین و پر غرور و پیروزمند رفتم ظرفامو شستم.

بعد از حدود 1 ساعت اومدم سر وقت گوشیم دیدم برادر شوهرم پیغام داده، منم شادمان و سرمست رفتم سروقت گوشیم، دیدم نوشته: « باشه توکل میکنم 😁»

اون خنده ی آخر پیامش واسم مفهوم نداشت، گفتم کجاش خنده داشت؟


امّا 😕

رفتم یه بار دیگه پیغاممو چک کردم دیدم نوشتم؛

«به خایت توکل کن»

خاک بر سرم😕

                                                          من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، زیرا من گرفتارِ دوست داشتنِ کسانی هستم که مرا دوست دارند.



دوست شوهرم با خانمش اومده بودن خونه مون، (واسه اولین بار)

منم سنگ تموم که چه عرض کنم، صخره تموم گذاشته بودم؛

( غذاهای رنگ و وارنگ، ریخته واریخته هر چیز بر سر سفره
نوشابه اینجا آن هم از مارک کوکا
سالاد نیز آنجا
خورش نیز در کنارش چه ناز خوابیده
پس برنجش کو؟
آه مانده در آشپزخانه
همسرم آورد
مهمان با نگاهش گفت چه تدارکها که این دیده





یهو نمیدونم از روی جو بود یا هر چی، به مهمونا گفتم پسرم یه شعر براتون میخونه.

پسرم شروع کرد؛
گل همه رنگش خوبه بچه زرنگش خوبه.....

.....

تا آخر شعر، همه چی داشت به بهترین شکل و هنجارش پیش میرفت تا اینکه رسید به اینجا؛

پاشو پاشو صداش کن، از رختخواب جداش کن

بشور دست و رویش شانه بزن به مویش
اینو بکن تو کونش😨😨😨😨

من یهو از نوک قله ی اورست، سقوط کردم به محاق تباهی

برق ازم سرم پرید، و آبروم رفت.😢😢


                                                          من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، زیرا من گرفتارِ دوست داشتنِ کسانی هستم که مرا دوست دارند.

رفته بودیم عروسی پسر عموی بابام چندتا دختر جمع شدیم با هم تو ی سالن نوبت گرفتیم رفتیم اونجا ی اتفاقی افتاد خانم ارایشگر رفت مارو دستیاراش ارایش میکردن (افتضااح)من فقط شسوار و وب موهامو زدن گفتم من میرم پیش دوستم ارایشم کنه...تنها رفتم اونا انگار ناراحت شدن چون من بردم این سالن😑 تعارف زدم ب همشون میاین یا ن ک قبول نکردن من وسالمو جمع کردم رفتم...وقتی وارد مجلس عروسی شدم دیدم من ارایشم از همه بهتره.. انقد تعریف میکردن ک عین بادکنک شدم رفتم هوا برم داشت..خلاصه ما تو عروسیامون همه دایره درست میکنن دست میزنن ی دو سه دیقه میشینن بعد بلند میشن و یکی وسط دایره میرقصه و دوستشو میاره وسط و میشینه ..حالا نوبت من رسید ی آهنگ آروم برام گزاشتن و آروم میلرزوندم پام پیچ خورد و افتادم اما خودمو لو ندادم نشسته میرقصیدم حالا نصفشون میخندیدن نصفشون دست میزدن اهمیت ندادم خواستم بلند شم پاشنه کفشم گیر کرد ب لباس و پاره شد دیگه اینجا همه جر خوردن دختر عموم داد میزد کلا پارش کن بلندشو دسمال بازی🤣..خیلی اوضاع داغونی بود بدترین عروسی عمرمه😑😫😭🤣🤣🤣

🍃برای خوشبخت شدنم ی صلوات میفرستی؟💐
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687