ببین اصلا خودتو ناراحت نکن .من زن داداش شوهرم ول نمیکرد شوهرمو که حتی بعد ده سال زندگی مشترک دیشب گفتم حسی بهم میگه بچه های برادرت مال خودتن.بماند که خیلی کارا کرد زنه شب ازدواجم سیاه پوشید شب حنابندانم شوهرمو کشید تو یک اتاق گفت کارت دارم رفتم داخل گفت تو نیا باهاش کار خصوصی دارم!!!نامزدیم دعوا به پا کرد ازدواجم دعوتیا که دیگه نگم اگه بگم شناخته میشم.حتی گفتم به همسرم برو از هرجا پیر و جوان زن و مرد نوجوان بیار اگه رفتاراتون و کارهاتون بگم اونا هم میگن.سر بچه اونها حساسیت داشت ولی برای بچه خودش دقیقا همون اتفاق اصلا.فکر کن شوهرش نشسته صوهر من جلوش میپرید خم و راست میشد اینا هیچ هر فکری کنی میکرد و کل اقوام با دهن گشاد نگاه میکردن از کارهای همسرم.ولی اون خانم بی شعور تشریف داره هرزگی شوهرش میندازه گردن شما.پس حقش بوده دستت درد نکنه