من حق دارم ک بعدازیکسالی ک درحال جدایی هستم هنوزم ازنامردی شوهرم ناراحت بمونم،ازاینکه ب اصرارمادرش بامن ازدواج کردوبعدبابی میلی وبی اشتیاق بامن زندگی کنه،درظاهربامن هست اماتوی ذهنش بایه ادم دیگه ایی زندگی کنه،عشقت بهش یکطرفه باشه...فداکاری زیادی کردم ازدرسودوستاوخانوادم گذشتم براش امااون این همه فداکاریتونبینه توروببینه داری زجه میزنی ک ولم نکن من بدون تومیمیرم،امااون پست بزنه وبگه ک من بعدازرفتن عشق سابقم ازتموم اومدن هابیزارشدم...اینکه قدرتوندونه اینکه هیچ وقت جای خالیتوحس نکنه اینکه فقدازرفتن اون داغون باشه بااینک توام رفتی اززندگیش..زجربزرگیه چجورکناربیام چجوریادم بره...چجوربانامردیاش کناربیام..نمیدونم کسی بوده ک دردی بزرگترازاین تحمل کنه ودراخرازخودش یه ادم قوی بسازه