دردم طلا نیست عزیزم اشاره کرد طلاهامو پولای شاباش عقدمو تا عیدی و شاباش عروسیموک همه رو نگه داشته بودم دودستی تقدیمش کردم درد اعتمادیه که از ش سواستفاده شده درد منت هاییه که با پول خودم سرم گذاشتن تا حدودی میدونستم کاری برام نکردنا ولی نمیدونستم تا آرنج دستشون تو سفرمه
آخ که وقتی حرفاشون یادم میاد آتیش میگیرم