خالی کردن خشم و عقده هاتون

الما منم متاسفم. تا�یکهای قبلیتو دیدم. یه جورایی همدردیم. منم دارم از خشم منفجر میشم. روزایی که وقت داشتیم از دست مادر شوهر به کاممون زهر شد. حالا که اوضاع بهتر شده و تقریبا حذفشون کردم هیچ فرصتی نداریم. اصلا همدیگرو نمی بینیم. دلم داره میترکه. تا این وضعیت تموم شه دیگه در ابتدای میانسالی خواهیم بود. یعنی عملا دریغ از یه خاطره خوب دو نفری.
دلم میخواد خواهر شوهرم همین شرایط منو داشته باشه تا دلم خنک شه. دلم میخواد یه جاری بیاد که حال اینا رو بگیره دستشون بیاد که من چقد رتحملشون کردم. ولی نه این شوهر میکنه نه اون زن میگیره. نمیدونم بعضی وقتا به خودم میگم شاید اینم یه تنبیهه براشون. بسکه گریه زاری کردن و صراحتا بجای شکر اینک ه�سرشون سر و سامون گرفته شکایت کردن که چه بلایی سرمون اومد خدا نعمت داشتن یه عروس و داماد دیگه رو ازشون گرفت. ولی برای من روزهای خوب دیگه برنمیگرده. قشنگترین روزهای مارو سیاه کردن

حتمن بددلی بی حرمتی و عصبانیت و توجیه های بیخود دیدی ک انقدر پر از حرفای نگفتع ای

میدونین آدما فقط تویه حالت میشکنن و بهم میریزن

وقتی ک از دیگران انتظار دارن...

وقتی تعهد فقط کلامی باشه لذت درش هست اما اطمینان نه...

همچی رو تو خودتون نخورین سکوت همیشه جواب نیست

فقط گذروندن شرایطع به نفع طرف مقابل

متاسفانه بیشتر جاهایی که باید حرف بزنیم سکوت میکنیم و بیشتر جاهایی که باید سکوت کنیم حرف می‌زنیم

هرکسی خودشو بیشتر از همه میشناسه ببینید با چه حرفی با چه ایده ای با چه اخلاق و خویی به هم میریزین اصلاح کنین اگر تربیت کنید پا پس نکشید این قائده و قانون طبیعته.

عزیزم تو بایه بچه دوازده ساله که زبون یه پیرزن هفتاد ساله رو دارع داری زندگی میکنی

عقلش قد یه بچه دوازده سالس کوته فکر و عصبی

زبونش مث یه زن هفتاد ساله تیز و برنده هس

میدونی کجای کارت اشتباهه؟؟؟

حالم ازت بهم میخوره دختره ی دورو .. تو دوستی اخه   قد نخود بت اعتماد داشتم از بینش بردی جاه طلب مجبورم کردی بگم نه که خودت بگی اره ؟ حالم ازت بهم میخوره الان نشستی اونجا به ریش من میخندی اره ایشالله به حق پنج تن خدا سزاتو بده