قسمت اول حرفتو اصلا قبول ندارم.میدونی چرا؟
چون یکی تعریف میکرد ک خونشون یه جایی بود ک واس رسیدن به محلی ک تاکسی ها هستن باید از تا یه قسمتی پیدا میرفت بعد تو اون مسیر پر این جاهلا و لاتا بود.هر دفه هم ک رد میشد متلک بارون میشد.اونم اول مث خیلیا فکر میکرد ک باید ساکت بمونه و بی توجهی کنه و اگه حرفی نزنه دیگه کاریش ندارن
روزها و ماه ها اینطوری سپری شد
تا این ک روزی رسید ک دیگه یارو قشنگ فیزیکی انگشتش کرد.اینم اعصابش خورد شد سر مرده داد کشید جیغ کشید و فحش داد
حدس بزن مرده بش چی گف؟با تمام وقاحت برگشت به دختره گف ما تا دیروز مادر تو رو جلوت .... میکردیم تو صدات درنمیومد چی شد امروز جیغ زدی؟
بعد اون دختره گف از اونجا ببعد فهمید ک حتی دربرابر تیکه ها نباید ساکت موند.و باید محکم و قاطع و حالت تشر و خشم حال طرفو گرفت و حتی با دوربین تهدید کرد.دوتا دختر سرشون اون بلا رو بیارن دیگه جرعت نمیکنن تیکه بندازن