.بخاطر وایسادن به حق در برابر یه آدم مریض بدچشم خواهرم ومادرم که علیه ام قیام کردن .برادرمم تیز کردن علیه من .برادرام زنگ زد به من که توهمی هستی از بچگی با دامادمون لجید واسش حرف درست میکنید.دامادمون یه آدم عوضیه .ولی هیچکی حرف من و خواهرمو باور نمیکنه چون خواهربزرگم خیلی نفوذ داره رو همه و تمام قد از شوهرش دفاع میکنه