خب راهکارهایی که من دادم در تاپیک هام و گمان شده چون برونگرا هستم ، پس راحت بوده برام را باید توضیحی بدم در موردش :
برونگراها براشون خیلی راحت هست که جمع را در دست بگیرن .بلعکس درونگراها .مثلا وقتی نوجوان بودم و در تیم ورزشی بودم ، موقع سفر با اتوبوس و اعزام مسابقات ، هم تیمی هام تو اتوبوس یا می رقصیدن ، یا بازی های گروهی مثل پانتومیم داشتن ....
من هم یه گوشه نشسته بودم و تماشا میکردم .یا همیشه یه کتاب می بردم که بخونم .
این رفتار برای دیگران ترجمه می شد به منزوی بودن من ، البته اگر من را نمی شناختن ....
یادمه تو مسابقات دانشجویی کشوری ، تیم مون یک خانم سرپرست داشت و اصلا با بازیکنان آشنا نبود .من اونقدر در مسیر راه از اصفهان به مشهد ، آروم بودم تو اتوبوس ، که سرپرست فکر میکرد من بازیکن آخر تیمم
میگفت بیا کمک کن بریم آب معدنی بخریم (بین راه که اتوبوس می ایستاد) .یا میگفت میخوام آبجوش کنم فلاسک ها رو بیا کمک و ...
کلا فکر میکرد من چون بازیکن اخرم ، و قطعا بازی هم بهم نمی رسه ، پس باید ازم کار بکشه (کسانی که تو تیم های ورزشی هستن بیشتر این حس و حال را درک میکنند)
بعدش اولین مسابقه که دادیم ، تازه فهمید که من بازیکن گلزن تیمم و بهم گفت : " تو چرا پس اینجوری ای ؟ " منظورش این بود چرا اینقدر مثل بدرد نخورهام
در حالیکه من فقط آروم تر از بقیه بودم همین .
بعدها متوجه شدم ، برای تعاملات اجتماعی ، باید بیام دقایقی را تو گروه ، حتی شده یکربع با گروه بجوشم . بعدش بگم بچه ها خوش گذشت میرم آخر اتوبوس کتاب بخونم .ببخشید تو جمع تون نیستم بی ادبی نشه .