امروز صب ک از تبریز برمیگشتیم مرند ک رد کردین تو شهر کشک سرا دیدیم جاده رو بستن و خیلی شلوغه نگا کردم دیدم سه ۴ تا بدن رو زمینه البته از فاصله ۲۰ متری نزدیک ک شدیم دیدم یه نفر شب تصادف کرده و راننده فرار کرده و تو تاریکی شب کلی ماشین از روش رد شده و بدنش تیکی تیکه شده بود بالا تنه یه طرف بود پاهاش شکسته بود هرکدوم یه طرف زمین تیکه تیکه گوشت و خون یعنی انقد گریه کردم همسرم ماشین نگه داشت بالا اوردم خیلی بد بود خیلی بد مرده بود خیلی 😔
یک ساعت پیش به نینی یار گفتم. بایستی صبر گیرم پیشه زین درد منی با بیشتر سرشارکامی، ...
عا صبر کن غوره و حلوایت را بسازی
اتفاق میفته رفیق...شاید دیرتر شاید دورتر...زمانیکه صدای قهقه ت خط بطلان میکشه بر تموم غمهاییکه کنج دلت جا گرفتن تا یاداور روزهایی باشن که هرچند سیاه هرچند تلخ اما گذشتن..طاقت بیار و ببین اون اینده ای رو که حق توئه..خدا هواتو داره خدا هوامونو داره دلسرد نشو از های و هوی گذرای باد..اتفاق میفته رفیق..❤💪
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.