وای انگار مادر شوهر منه
دقیقا وقتی دعوتش میکنم دلش میخواد شبم وایسه
منم شاخ در میارم تازه اگه پدر شوهرم بزاره دلش میخواد یک هفته خونمون باشه😣
باز مادر شوهر من دوست داره شوهرم پسرم رو تنها ببره اونجا از همون اول جلوی این قضیه رو گرفتم وگر نه معلوم نبود چی بشه چون چند بار جلوی خودم سعی میکرد پسرم رو با من بد کنه مثلا بلند بلند تو جمع میگفت ببینین منو بیشتر از مامانش دوست داره 😖
آخ اگه بدونی خدا نکنه تو جمع من یک حرفی بزنم سریع جواب میده و یک ساعت نصیحت میکنه که نه تو اصلا نباید مثلا با شوهرت اینجوری یا اونجوری رفتار کنی 😒
البته الان چند سالی هست که یاد گرفتم چطور باهاش رفتار کنم خیلی راحتر شدم
بقیه اصلا بهش اهمیت نمیدن ولی من به عنوان بزرگتر خیلی انگار زیادی تحویلش میگرفتم الان فهمیدم کم محلی همراه با احترام بهترین کاره
فکر میکنم اصلا وجود نداره با بقیه میگم میخندم و وقتی اون صحبت میکنه بهش نگاه نمیکنم یا اگه ازم سوال کنه دیرتر جوابشو میدم ولی با احترام
احترام خیلی مهمه چون شوهرت یا کس دیگه ای نمیتونه ازت شاکی بشه یا مادر شوهرت نمیتونه گله کنه که این با من اینجوری رفتار کرده
کلا رفته تو خودش دیگه تو جمع هیشکی تحویلش نمیگیره اونم ساکت و آروم میشینه به حرفا گوش میده
خیلی راحت تر شدم 😌