اون شب ساعت نزدیک 7 اومد خونه گفت دقیفا اخر کار فیبر ترک خورد انقدر عصبی شدیم حد نداشت با هزار زحمت چسب زدیم و گوشیامونو گذاشته بودیم کنار چون شرایط جوری بود که فقط باید میچسبیدیم به کار. اعصابمونم خورد بود تو و زن داداش هم هی زنگ میزدین جواب میدادیم ناراحتی پیش میومد.
دیگه منم هیچی نگفتم.
خداروشکر که چیزی نشده بود سالم اومدن خونه
مرسی دوستای گلم که به یادم بودین