ما سه تا جاری هستیم.جاری بزرگم با من صمیصی هست با اینکه یه مشکلاتی هم دارم ولی گذشت میکردم که تنها نباشم ولی جاری بزرگم وقتی ما هستیم نمیاد و با همه سر سنگینه و بهش می گفتیم بیا بهانه میاورد رد میکرد و میرفت به خواهر شوهرم میگفت چرا ما خونه جاری بزرگم میریم اونها رو دعوت نمیکنن در صورتی که ما خودمون میرفتیم و دعوت در کار نبود تا اینکه دیروز خاله همسرم اومد خونه جاری بزرگم ما هم گفتیم میایم ناهار و وقتی اونجا بودیم جاریم از گروه واتساپ خواهر برادری لِفت داد بعد خواهر شوهرم زنگ زد گفت فکر کنم چون ما اونجا هستیم باز ناراحت شده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یه کم از صمیمیت کم کن ، سر من اومده جاری که با من صمیمی بود و جاسوس خواهر شوهر ها ، زیاد نباید به جاری رو بدی ، تو با همه شون یه جور رفتار کن ، برو بیا اما سنگین باش ، بیشتر هم با خواهر شوهرت باش ، دیدی که فوری حسادت تو کردن با اینکه خودت رفتی حرف درآوردن، پس به روی خودت نیار هرجا شوهرت گفت برو ، اصلا هم بهش رو نده حتی خونه خودش . من سرم اومده که میگم
خب راس میگه، ببین چون اون باتون صمیمی نیس،رسمی دعوتش کنید منم مامانم و زن عموم دقیقا همینجوری ان، م ...
خوب چرا دعوت میکنه میپیچونه؟میگن شما وظیفه دارید با هم هستید دعوت کنید ما دوست داشتیم میایم نداشتیم نمیایم.برادر شوهرم به خواهر شوهرم گفته بود به ما بگه