خب قبول دارم یخورده ندید بدید شدم😄 ولی دوستان بیاین راه حل بدین من عروس خالم شدم حالا فردا دعوتم خونشون 😥در حالت عادی خیلی پلاس بودم خونشون ها 😁ولی الان روم نمیشه 😅بیاید بگید چی بپوشم و چجوری باشم🙄
درتاریخ 99/9/9 من در بهترین شرایط زندگیم هستم چه کسی میداند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی🦋چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی🦋پیله ات را بگشا🦋تو به اندازه پروانه شدن زیبایی💖اقایون مثلا محترم درخواست دوستی ندید
درتاریخ 99/9/9 من در بهترین شرایط زندگیم هستم چه کسی میداند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی🦋چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی🦋پیله ات را بگشا🦋تو به اندازه پروانه شدن زیبایی💖اقایون مثلا محترم درخواست دوستی ندید
شیده خدا بگم چیکارت نکنه😂 تا الان بیدار موندم و تاپیکتو همه رو خوندم واسم خیلی جالب بود که چطور تا ...
ممنون از حسن نظرت والا مثل داداش که هیچ وقت نبود ولی فکر ازدواجم باهاش نمیکردم کلا انقد بداخلاق تودار بود با من هیچ بروز نمیداد
درتاریخ 99/9/9 من در بهترین شرایط زندگیم هستم چه کسی میداند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی🦋چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی🦋پیله ات را بگشا🦋تو به اندازه پروانه شدن زیبایی💖اقایون مثلا محترم درخواست دوستی ندید
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
درتاریخ 99/9/9 من در بهترین شرایط زندگیم هستم چه کسی میداند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی🦋چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی🦋پیله ات را بگشا🦋تو به اندازه پروانه شدن زیبایی💖اقایون مثلا محترم درخواست دوستی ندید
درتاریخ 99/9/9 من در بهترین شرایط زندگیم هستم چه کسی میداند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی🦋چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی🦋پیله ات را بگشا🦋تو به اندازه پروانه شدن زیبایی💖اقایون مثلا محترم درخواست دوستی ندید
مخصوصا این خاله من که از دوسالگیم که خواهرم بدنیا اومده مراقبم بوده
خوشبخت شی عزیزم ♥️♥️
حرفهایی است برای نگفتن و ارزش واقعی هر کس به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد... اما یه سوال که شاید براتون پیش بیاد؛کیمبودیا یعنی چی؟؟؟؟؟ وقتی دختر دومم را باردار بودم دختر اولم که دو سال وسه ماهش بود که من باردار شدم،در خیالش با من باردار شده بود همگام با من مراحلش را طی میکرد😍😍😍 یه روز اومد به باباش گفت:بابا تو دلم برات یه آجی دارم اسمش را گذاشتم کیمبودیا😉😉😉