این جهازشم برده بود عقد و عروسیش ی روز بود بعد فامیل دوماد مرد عقد افتاد عقب مگه ب همین راحتیه با ...
عزیزم قسمت اول نشون داد که مادر پسره همچینم راضی نبود داشت میگفت این بدقدمو نحسه پسره هم جلو مامانش از ستایش دفاع نمیکرد بعد ستایش اومد با خانوادش درمیون گذاشت باباش هم گفت از روز خواستگاری معلوم بود که اینا بدرد ما نمیخورن که به فالگیرو این چیزا اعتقاد داشتن بعدش استخاره کرد باباش و تصمیم گرفتن بهم بزنن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.