[QUOTE=131396286]یه عمر بچه بزرگ کنی و بعدش نتونی ازش کمک بگیری !خانما شما هم به سن اون مادر میرسید یکمی درکش کنید ال ...[/QUOTE]
نه عزیزم حرف شما فقط از روی احساس هست نه منطق!! اون پسر طبق روال یه زندگی عادی با این خانوم ازدواج کرده و باید زندگیش را تشکیل بده و خانواده خودش را درست کنه . چرا یه مادر به خاطر تنهاییش و البته خودخواهی خودش باید بیاد و رندگی دوتا جوون را خراب کنه و عشق و عاطفه بینشون را ازبین ببره؟؟ اون خانوم باید یاد بگیره کاراش را خودش انجام بده و تنهاییش را جوری پر کنه نه اینکه زندگی و آرزوهای به دختر جوان را به باد بده چرا؟؟ فقط واسه اینکه خانوم حوصلش تنهایی سر میره؟؟ مگه ایشون ناتوانن ؟؟ منکه هرگز حاضر نیستم چنین خیانتی در حق پسرم بکنم مگر اینکه واقعا فلج و از کار افتاده بسم. برعکس سعی میکنم هرطور از دستم بر میاد شور و شوق جوونی و زندگی و عشق تو زندگیشون به وجود بیارم