عزيز دلم ميدونم چي ميگي.كاملا دركت ميكنم.منم عزيز ترين كسم تو همين شرايطه.با شوهرش اختلاف داشتن شديد و ميخواس جدا شه،اونم عاشق يه پسره شده بود وحشتناك.ولي پسره ميدونس متاهله.يسال باهم بودن.بعدش شوهرش فهميد و اينا ديگه باهم ارتباطي نداشتن از ترس .الانم ميترسه ديگه حتي حرفي از جدايي بزنه چون شوهرش ميدونه اين چكار كرده،اما اين دختر بعد از ٨،٩ ماه كه گذشته با اينكه ميدونه پسره از همون روز اول رفته پي زندگيو خوش گذرونيش بازم عاشقشه.حرفاشو فقط بمن ميزنه.منم وقتي ذره ذره اب شدنشو ميبينم و كاري از دستم بر نمياد خيلي اذيت ميشم.يه دختر فوقالعاده زيبا و خوش هيكل.با اخلاق عالي.تحصيلكرده.وضع ماليم عالي.من ميبينمش كه داره نابود ميشه واقعا