همه فامیلامو فالو کرده بود خودمم بلاک
روز تولدم اومد تو کوچه خواست جلومو بگیره باهام حرف بزنه
به خواهرم پیام داده بود که به فلانی بگو کار مهمی باهاش دارم
برنامه ی کلاسامو داشت بعد از تموم شدن کلاس وقتی میخواستم بیام خونه تو راه با ماشین چند بار میدیدمش تا نزدیکای خونه مون تعقیبم میکرد همش مواظبم بود
لباسایی که من براش کادو داده بودم میپوشید زیاد