اگه از الان هی بگی نه بعد عروسی یهو خسته شی بگی به شوهرت بگه میگن تا عروسی کرد دم در آورد
ميخوام قضيه لوازم ارايشو خودم به دختره بگم ببينم چي ميگه.اگه گفت اره.بگم به نظرت باز کردن کيف کسي ديگه زشت نيست
مادرشوهرم يبار نشده بگه بيا پيشم بغلت کنم دخترم.اصلااااا.ولي دخترشو ميزاره رو پاهاش موهاشو نازميکنه .بعد تو دلش نميگه عروسم مامانش دوره من اين اداهارو درميارم اين ناراحت ميشه.کلا به دخترش وابسته ست .دختره هم تو کونه مامانش ميره انقدر وابستن.حالا طفلکي شوهرم تو بچگي شلوغ بوده چه کتک هايي که از دست مادرش نخوره.مادرش الان ميگه چشمام پره اشک ميشه
حالا در مورد بچگياي دخترش ميگه فقط ميگه که دختره من اروم بود.بچه انگار زبون نداشت.اون موقع هي ميخواستم بگم الان داره تلافي ميکنه زبون در آورده
بخدا من قشنگ درکت میکنم مادر شوهر پدر شوهر و خواهر شوهر بزرگم خوبنا فقط این گوهه اعصابم خورد میکنه امشب خواهر شوهر بزرگم گفت بیاین خونه ما به خاطر گوه خانم درس داره نرفتیم حالا هم نمیره بتمرگه بخونه که هی ول میگرده به شوهرم گفتم هی میگن درس داره داره چرا نمیخونه به خاطر ای ما نرفتیم اونجا دیگه شوهرم بهش گفت بچه خو برو بخون ول میگردی کلا از خودش و رفتاراش بدم میاد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
