برعکس من خیلی مثبت بودم شیطنتم در حد بازی بود هیچوقت هیچ بچه ای رو مسخره یا اذیت نکردم و با معلمهام مودب بودم درسم هم درحد متوسط نسبتا خوب بود
ی معلم داشتیم از حلزون متنفر بود
کلی جمع کردیم گذاشتیم رو صندلیش و میزش وقتی نشست متوجه شد
بنده خدا تا دید انقد جیغ زد وسط کلاس ک نگو
ی بار نماز خونه یه طلبه اوردن بعد نماز حرف بزنه چون من و دوستام زیاد شیطون بودیم و هد نمیزدیم نذاشتن ماهم رفتیم بند کفشای همه رو به هم نامرتب گره زدیم منم کفشای حاج آقا و ناظممون رو انداختم رو پشت بوم شیروونی تا ۶ عصر نگهمون داشتن تا اعتراف کنیم هنوز حاج اقا با ناظم با دمپایی صورتی و آبی جلو چشممه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
